بخاطر اینکه سیاست و حاکمیت جُدَا از شریعت نیست خداوند عزوجل مسلمانان را امر میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم را در تمام امورات خویش حاکم و فیصل بگردانند چنانچه میفرماید:
فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا.[النساء65]
ترجمه: سوگند به پروردگارت که آنها مؤمن نمی شوند تا آنکه تو را در آنچه میان آنها واقع می شود حاکم نگردانند و از داوری تو دلگیر نشوند و کاملا تسلیم شوند.
در اینجا خداوند عزوجل مؤمن بودن انسان را موقوف بر تسلیمی حاکمیت رسول الله صلی الله علیه وسلم کرده است و می فرماید تا زمانیکه آنها حاکمیت را به تمام معنی به تو تسلیم نکنند مؤمن محسوب نمی شوند؛ این واقعه در مورد کسی نازل شده است که فیصله خود را به کعب بن اشرف می برد و حکم رسول الله صلی الله علیه وسلم را دوست نداشت.
حکم وحاکمیت یکی از افراد سیاست است که بخشی عظیمی دولت را تشکیل میدهد چیزی که خداوند عزوجل ایمان را موقوف بر قبولانیدن آن نموده است؛ بناء کسانی که خود را مؤمن میدانند باید عقیده شان این باشد که سیاست از دین جدا نیست.
نمونه بارز سیاست و دین نظام حاکم در زمان خود رسول الله صلی الله علیه وسلم بود که در تمام بخش های مورد نیاز انسانها حاکمیت میکرد.
اگر سیاست جدا از شریعت می بود چرا خداوند عزوجل تحکیم را به رسول الله صلی الله علیه وسلم می سپرد و چرا رسول الله صلی الله وسلم نظام دولتی را تأسیس می نمود؟.
اگر سیاست جدا از شریعت می بود چرا رسول الله صلی الله علیه با وجود اینکه رهبر مذهبی بود رهبر نظامی و سیاسی هم بود؟
اگر به آیات 44، 45، 47 سوره مائده نگاه کرده شود صد فی صد برای مسلمان ثابت می شود که سیاست از دین جدا نیست زیرا در آن آیات خداوند عزوجل میفرماید: کسانی که به آن چیزی که از جانب خداوند نازل شده است حکم نکنند ظالم اند، کسانکی که به آن جیزی که از جانب خداند نازل شده است حکم نکنند کافر اند و کسانکی که به آن جیزی که از جانب خداند نازل شده است حکم نکنند فاسق اند.
حالا حکم کردن به کتاب الله یعنی چه؟ یعنی حکومت وسیاست؛ پس میتوان گفت که عقیده جدایی سیاست از دین عقیده مسلمان نیست و استوار بر هیچ دلیل قوی و قابل اعتبار نمی باشد.
از بسی که دین در سیاست تداخل قوی و جدایی ناپذیر دارد خداوند عزوجل در قبول نمودن حکم شرعی اختیار را از مسلمانان گرفته اند و آنها را مکلف به قبول کردن آن نموده اند چناچه میفرماید:وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ.[الأحزاب:36] ترجمه: نیست برای مؤمن ذکور واناث زمانی که الله و رسولش قضاوت بکند اینکه آنها در کارشان اختیار داشته باشند.
پس زمانی که مسلمان مکلف به حکم خداوند عزوجل میشود لازم آن اتصال سیاست با دین است زیرا حکم کردن بدون سلطه و حکومت معنایی ندارد.
حتی مسلمان مأمور شده است که حکم منزل خداوند عزوجل را متابعت کرده و از متابعت غیر آن جدا بپرهیزد چنانچه خداوند عزوجل میفرماید:
اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ.[الأعراف:3] ترجمه: پیروی آنچیز را بکنید که از جانب پروردگار تان برای تان نازل شده است و متابعت دوستان غیر از او را نکنید چه اندک پند می گیرید.
ما مسلمانان باید در همچون آیات فکر بکنیم که خداوند عزوجل ما را به متابعت قرآن مأمور نموده و از متابعت غیر از قرآن که عبارت از قوانین غیر اسلامی و قوانین وضعی است منع نموده پس لازم آن اینست که دین قانون همه شمول مسلمانان است که باید در همه ابعاد به شمول حکومتداری و دولتداری عملی شود.
کسانی که از دین معلومات ندارند و یا سیاست را به معنای حقیقی نمی شناسند شاید مفکوره جدایی سیاست از دین را در ذهن خود بپرورانند ور نه لزوم سیاست با دین از قرآن، حدیث، اجماع و قیاس ثابت است و از بدو خلقت کائنات ما نمونه های زیادی از نظام سیاسی اسلام داریم که در بخش دیگر ان شاء الله بیان خواهد گردید.
بعض انسانهای کنجکاو و منجمد الفکر که به اثر نافهمی، تقلید کور کورانه و تعصب قائل به جدایی سیاست از دین است هیچ دلائل قوی برای مدعی خود ندارند فقط همیشه خرافات، هزلیات و دروغها را می سرایند تا اینکه در چشم مردم مسلمان ما خاک بپاشند و حقیقت را پنهان کنند ولی آنها باید بدانند که پنهان نمودن حقیقت با وجود اینکه مرض منفی گرایی و مهلک است سبب رسوایی و بدنامی خود پنهان کننده می شود که تاریخ مملؤ از همچون حوادث است.
مکررا به صراحت تمام میگوئیم که سیاست جزء لاینفک شریعت ودین است.
ادامه دارد......
مولوی نورالحق مظهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر