۱۳۹۳/۰۸/۲۹

مسلمانان!!! اسیران تان را آزاد کنید!

مسلمانان!!! اسیران تان را آزاد کنید!
ــــــــــــــــــــــــــــــ
عَنْ أَبِي مُوسَى ، عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم قَالَ : فُكُّوا الْعَانِيَ وَأَجِيبُوا الدَّاعِيَ وَعُودُوا الْمَرِيضَ.[صحیح البخاری 5174]

ترجمه: ابوموسی رضی الله تعالی عنه از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم روایت میکند که فرمود: اسیران را آزاد کنید ودعوت کننده را اجابت کنید ومریض را اعاده کنید.
توضیح: یعنی وقتیکه یک مسلمان در دست کفار ویا همپیمانان کفار اسیر میشود ، شما مسلمانان مکلف هستید تا این مسلمان را از اسارت آزاد کنید به هرطریقه ممکنه ای که باشد.
آزاد نمودن اسیران مسلمان فرض کفایی است ، اگر بعضی از مسلمانان در آزادی شان تلاش کنند ، وآنها را آزاد نمایند این وجیبه از ذمه مسلمانان دیگر ساقط میشود واگر هیچ کسی درآزادی آنان تلاش نکند ، همه مسلمانان گناهکار هستند، چنانچه علماء رحمهم الله می فرمایند:
قال ابن بطال فكاك الأسير واجب على الكفاية وبه قال الجمهور.[فتح الباری]
ترجمه ابن بطال گفته است :آزاد نمودن اسیر واجب کفایی است وهمین قول جمهور علماء است.
وهمچنین در شرح بخاری از ابن بطال ذکر میشود:
فكاك الأسير فرض على الكفاية ؛ لقوله ( صلى الله عليه وسلم ) : فكوا العاني . وعلى هذا كافة العلماء ؛...................وروى أشهب وابن نافع عن مالك أنه سئل : أواجب على السلمين افتداء من أسر منهم ؟ قال : نعم ، أليس واجب عليهم أن يقاتلوا حتى يستنقذهم ، فكيف لا يفدونهم بأموالهم ؟.[شرح ابن بطال]
ترجمه: آزاد نمودن اسیر فرض کفایی است ، بخاطر این قول رسول اکرم صلی الله علیه وسلم:"فکوا العانی" وهمین رأی همه علماء است، أشهب وابن نافع از امام مالک رحمه الله روایت میکنند، که از اوپرسیده شد: آیا برمسلمانان واجب است درمقابل اسیرشان فدیه بدهند واورا آزاد کنند؟ فرمود: بلی. آیا برآنها واجب نیست که بخاطر اسیران بجنگند تا آنها را آزاد نمایند؟ پس چگونه بامال فدیه ای آنها را ندهند؟.
یعنی وقتیکه بخاطر آزاد نمودن اسیران مسلمان جنگ وقتال واجب است ، دادن مال در مقابل آزادی آنها به طریقه اولی واجب است.
همچنین در تفصیل حدیث بالا در " التیسیر " میفرماید:
أي اعتقوا الأسير من أيدي العدو بمال أو غيره فإنه فرض كفاية.[التیسیربشرح الجامع الصغیر]
یعنی اسیر را از دست دشمن آزاد نمائید فرقی نمی کند بامال باشد ویا باچیزی دیگری زیرا آزاد نمودن اسیر فرض کفایی است.
ودر "صهیل الجیاد" به حواله حافظ ابن حجر رحمه الله میفرماید:
قال ابن حجر : قال أهل العلم : لو أسر أسير مسلم وجب استنقاذه ولو أتى على جميع أموال المسلمين فإذا لم يوجد المال تعين الجهاد ا.هـ.[صهیل الجیاد فی شرح کتاب الجهادمن بلوغ المرام للحافظ ابن حجر]
یعنی ابن حجر رحمه الله گفته : اهل علم میفرمایند: اگر یک مسلمانی اسیرشود آزادی او واجب است اگرچه تمام اموال مسلمین در آن بکار برود ، واگر مال یافت نشد پس جهاد برای آزادی او معین است.
یعنی اول باید مسلمانان اسیر خود از کفار بامال آزاد کنند ، اگر مال برای شان میسر نبود ، پس باید از طریق قتال وجهاد اسیرشان را از دست کفار وهمپیمانانشان آزاد کنند.
درهمین کتاب به حواله امام قرطبی رحمه الله اجماع امت را نقل میکند براینکه آزادی اسیران برمسلمانان واجب است.
ونقل القرطبي وطائفة من أهل العلم الإجماع على وجوب فكاك الأسير.[المرجع السابق]
یعنی قرطبی وگروهی دیگری از علماء اجماع را نقل کرده اند بر واجب بودن آزادی اسیر.
همچنین در کتاب فقهی امام سرخسی رحمه الله میاید:
فَإِنَّ مَنْ وَقَعَ أَسِيرًا فِي يَدِ أَهْلِ الْحَرْبِ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ وَقَصَدُوا قَتْلَهُ يُفْتَرَضُ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ يَعْلَمُ بِحَالِهِ أَنْ يَفْدِيَهُ بِمَالِهِ إنْ قَدَرَ عَلَى ذَلِكَ وَإِلَّا أَخْبَرَ بِهِ غَيْرَهُ مِمَّنْ يَقْدِرُ عَلَيْهِ ، وَإِذَا قَامَ بِهِ الْبَعْضُ سَقَطَ عَنْ الْبَاقِينَ بِحُصُولِ الْمَقْصُودِ.[المبسوط للسرخسی کتاب الکسب]
ترجمه: وقتیکه یک اسیری از مسلمانان در دست کفار بیافتد ، وآنها اراده قتلش را داشته باشند ، درین جا برهرمسلمان که از حال این اسیر خبر باشد لازم است که در آزادی او بامال فدیه بدهد ، اگر توانش داشت ، واگرتوان نداشت کسی دیگری را که توانش داشته باشد خبر کند، ووقتیکه بعض از مسلمانان براین کار قیام کردند ، از دیگران ساقط میشود.
وهمچنین درتفسیر قرطبی میفرماید:
وتخليص الأسارى واجب على جماعة المسلمين إما بالقتال وإما بالأموال............ قال مالك: واجب على الناس أن يفدوا الأسارى بجميع أموالهم [تفسیرقرطبی]
ترجمه: آزادی اسیران برگروهی از مسلمانان واجب است یا باجنگ ویا با أموال....... امام مالک رحمه الله میفرماید: برمسلمانها لازم است که در رهایی اسیران باهمه اموال شان فدیه مالی بدهند.

پس هر مسلمان باید تا اندازه طاقت وتوان خویش از هر راهی که برایش ممکن باشد در رهایی اسیران مسلمان که در دست یهود ونصاری ویا همپیمانانشان باشد کوشش نماید ، تا این وجیبه وفریضه ای الهی را آداء کرده ومسئولیت ایمانی خود را به طریق احسن ایفاء نموده باشد.

۱۳۹۳/۰۸/۱۱

حیثیت وحقیقت مراسم عزاداری در روز عاشورا:

حیثیت وحقیقت مراسم عزاداری در روز عاشورا:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مراسمی که اهل تشیع در روز دهم عاشوراء انجام میدهد مطلقا حرام ، وغیر شرعی میباشد، زیرا:
1. در شریعت هیچ ثبوتی ندارد ، نه درقرآن ونه هم در حدیث صراحتا ، دلالة ویا إشارة ثبوتی چنین مراسمی موجود است.
2. بعد از شهادت حسنین رضی الله تعالی عنهما هیچ یکی از صحابه کرام ویا بعد از آن تابعین وتبع تابعین ویاعلمای مجتهدین چنین کاری را کرده است ، ونه هم از آنها تقریرا وسکوتا تأیید چنین عمل ثابت است.
3. باعقل سالم در حدود اصول شرعی منافات دارد، زیرا عقل سالم چنین کارها راهیچ وقت اجازه نمیدهد، بخاطریکه اگر اینکار بخاطر مصیبت باشد پس مصیبت بیشتر از سه روز وجود ندارد، وهمچنین از اینهم مصیبت های بزرگی برمسلمانها آمده است چرا در وقت رسیدن آنروزها چنین اعمالی را انجام نمیدهند، مثلا پیامبران بزرگی علیهم السلام ، مانند زکریا ویحیی علیهما السلام حتی در بعضی روایات آمده است که بنی اسرائیل در یک روز70 پیامبر را شهید کرده است، ولی هیچ کسی روز شهادت این پیامبران را مصیبت نمیگیرد درحالیکه مرتبه پیامبر از مرتبه حسنین رضی الله تعالی عنهما به مراتب بلند است، حتی روز شهادت پدرشان حضرت علی رضی الله تعالی عنه که مرتبه اش از ایشان به مراتب زیاد است با چنین مراسمی تجلیل نمیشود، پس چرا روز شهادت اینها باید باچنین مراسمی غیر شرعی تجلیل گردد؟.
4. درصحیح البخاری میاید: عَنْ عَبْدِ اللهِ ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ، عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم قَالَ : لَيْسَ مِنَّا مَنْ ضَرَبَ الْخُدُودَ وَشَقَّ الْجُيُوبَ وَدَعَا بِدَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ. یعنی ازعبدالله رضی الله عنه روایت است که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: از ما نیست کسی که(درمصیت) صورت (روی ) خود را بزند ولباسهای خود را پاره کند وسخنان جاهلیت را برزبان جاری کند. از این معلوم میشود که اهل تشیع در روز عاشوراء چه کارهارا میکنند؟ صورت های خود را با دست وزنجیر وکارد میزنند، پس معلوم شد که اینها از کسانی هستند که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم درباره شان میفرماید: ازمانیست.
5. ام عطیه رضی الله تعالی عنها روایت میکند که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم مارا منع میکرد از احداد برمیت بیشتر از سه روز مگر بخاطر شوهر که چهار ماه وده روز است."احداد" یعنی خود را غمزده گرفتن واز اسباب زینت وخوشحالی خود را بازداشتن. عَنْ أُمِّ عَطِيَّةَ قَالَتْ كُنَّا نُنْهَى أَنْ نُحِدَّ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاَثٍ إِلاَّ عَلَى زَوْجٍ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا.[صحیح البخاری5341]
اما سیدنا حسین رضی الله عنه درسال 61 هجری به شهادت رسیده است که از آن وقت تا امروز1375 سال میشود، آیا تا این حد مسلمان باید از اصول شریعت ناخبر باشد؟.
شروع سینه زنی:
وقتیکه مردم کوفه / کسانیکه خود را پیرو وشیعیان حضرت حسین رضی الله تعالی عنه مینامیدند ، با اوخیانت کردند ، بیعت شان را با اوشکستاندند ، او را درمقابل عبیدالله بن زیاد یاری نکردند ، بلکه بعض شان مانند شمربن ذی الجوشن وسنان بن أنس نخعی وکسانی دیگر...... که از شیعیان وطرفداران حضرت علی رضی الله تعالی عنه بودند، برخلاف امام حسین رضی الله تعالی عنه عبیدالله بن زیاد را یاری کرده، اورا برضد امام حسین رضی الله عنه تحریک کردند، تااینکه خودشان در شهادت وی مباشرتا شرکت داشتند.
بعد از آنها اولاد شان بخاطر اظهار توبه وکفاره از گناهی که در مقابل امام حسین رضی الله تعالی عنه مرتکب شده بودند شروع کردند به همین مراسمی امروزی که در روز شهادت آن حضرت رضی الله تعالی عنه سینه های خود را میزدند وکارهای دیگری را انجام میدادند ، مانند اهل تشیع امروزی. واین کار برای شان به ارث میماند تااینکه جزء شعائر مذهبی شان میگردد.
درتاریخ " مدینة دمشق " میاید:
أما أهل الکوفة فإنهم خذلوه ولذالک تجدهم یضربون صدورهم ویفعلون مایفعلون ، کل هذا لکفیر تلک الخطیئة التی إرتکبهآ أباؤهم کما یقولون.[تاریخ مدینة دمشق جلد1 صفحه 137]
یعنی اهل کوفه امام حسین رضی الله عنه را خوار کرد بهمین خاطراست که آنها را میبینی سینه های خود را میزنند ، وآنچه میکنند انجام میدهند ، این همه بخاطر کفاره از آن خطائ که پدران شان مرتکبش شده اند چنانچه خودشان همین را میگویند.
پس همه مسلمانان باید خبر باشند که چنانچه انجام دادن این مراسم حرامست شرکت کردن درآن، کمک کردن با آنان دراین مراسم، رفتن به دیدن این مراسم وتأیید نمودن این مراسم همه شان حرام است. باید جدا از آن خود ودوستانش را باز دارد.

۱۳۹۳/۰۷/۲۲

امربالمعروف تنها دعلماؤ وظیفه نه بلکی دهرمسلمان وظیفه ده

بسم الله الرحمن الرحیم
نظر ومهم والی ته دامر بالمعروف او نهی عن المنکر دوظیفی ، همدا راز نظر وتعمیم اوعدم تخصیص ته ددی وظیفی په یوخاص مکان او زمان اوشخص پوری غواړم دلته څودلائل دقرآن اوحدیث څخه ولیکم چی دورایه ورڅخه داسی ښکاری چی امر بالمعروف تنها دعلماؤ وظیفه نه بلکه دهر مسلمان وظیفه ده ، البته ترخپل توان پوری اودخپل علمی استعداد دظرفیت په نظرکی نیولو سره اوپدی هکله دشرعی حدود په ساتلو سره ، او تدین اوایمانداری په مراعات کولو سره.
دقران څخه دلائل:
1.                  {كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْراً لَّهُمْ مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ}.[سوره آل عمران 110]
ژباړه: تاسو بهترینه امت یاست چی ایستل شوی یئ دپاره دخلګو ، تاسو امر بالمعروف کوئ اونهی عن المنکر کوی ، او په الله باندی ایمان لرئ ، او کچیری اهل کتابو ایمان راوړئ وای نوددوی لپاره به ډیره ښه وای ، ددوی څخه ځینی مسلمانان دی ، خواکثره یی کافران دی.
پدی آیت شریف کی خطاب ټوله امت ته دئ ، ځکه په لفظ د"کنتم" سره یوه خاصه طبقه خلګ مراد ندی ، بلکه امت محمدی صلی الله علیه وسلم ته خطاب دئ، وروسته چی کومه خبره دامر بالمعروف اونهی عن المنکر راغلیده هم عامه ده ټوله امت ته شامله ده ، اودهر چاوظیفه ده.

2.                  {وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَـئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}.[سورة التوبة 71]
ژباړه:نارینه مسلمانان اوښځی مسلمانانی ځینی یی دځینو نورو دوستان دی ، امر بالمعروف کوی اونهی عن المنکر کوی ، لمونځونه کوی اوزکاتونه ورکوی ، او دالله اودهغه درسول اطاعت کوی ، ډیر ژردئ چی الله پاک به پردغه خلګو باندی خپل رحمت وکړی ، بیشکه الله غښتلئ اوحکمت والا دئ.
پدی آیت شریف کی الله پاک بیله کوم تقسیم اوتوپیره مسلمانان سره دوستان بللی او دهغوی وظیفه یی دیوبل په مقابل کی دا ښودلیده چی هغوی امر بالمعروف اونهی عن المنکر کوی ، همدا راز لمونځونه کوی او.........
نولکه چی لمونځ زکاة او دالله اطاعت دهرچا وظیفه ده همدا راز امر بالمعروف اونهی عن المنکر هم دهرچاوظیفه ده مګرداچی دیوشرعی عذر له وجه الله پاک دچاڅخه ساقط کړئ وی،
3.                  التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ [سورة التوبة 112]
ژباړه: توبه کوونکی ، عبادت کوونکی ، حمد ویونکی، روژه نیوونکی، رکوع کوونکی، سجده کوونکی، په معروف باندی امر کوونکی اودبد کارڅخه نهی کوونکی ، او دالله پرحدودو باندی حفاظت کوونکی ، اومسلمانانو ته دجنت زیرئ ورکړه.
پدی آیت کی خدای پاک دمومنانو صفتونه په ډیرو صفاتو سره کړیدی چی یودهغوی څخه دغه دئ چی دوی امر بالمعروف اونهی عن المنکر کوی ، نولکه چی نورکارونه دهر رښتینی مسلمان صفت دئ امر بالمعروف هم دهر مسلمان صفت دئ.
4.                  لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ * يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ [سورة آل عمران 113 - 114]
ژباړه: اهل کتاب ټوله یوډول ندی داهل کتابو څخه یوه ډله ده چی دالله پردین باندی ولاړه ده ، دالله آیاتونه دشپی تلاوت کوی اوسجده کوی ، پرالله او ورځی دآخرت ایمان لری ، امر بالمعروف اونهی عن المنکر کوی ، دخیرات په کولوکی تلوار کوی ، اودغه خلګ نیک خلګ دی.
پدی آیت کی الله پاک دهغه اهل کتابو چی ایمان یی راوړئ دئ ، دنورو  صفتونو په څنګ کی ددوی داصفت هم ذکر کوی چی دوی امر بالمعروف اونهی عن المنکر کوی ، نولکه نور صفتونه چی په هغوی یومومن ددوی متصف کیدلائ شی پدغه صفت باندی هم هرمومن ددوی متصف کیدلائ شی.
5.                  وَالْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ (2) إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (3).
ژباړه: زما دی قسم وی دمازیګر په وخت سره چی هر إنسان په تاوان کی دئ ، مګرهغه څوک چی إیمان یی راوړئ وی اونیک عمل یی کړئ وی ، اوپه حق اوصبرباندی یی توصیه کړیوی.
دلته خدای پاک دجملی څخه دتاوانی خلګو هغه خلګ استثناء کړیدی کوم چی په الله یی ایمان یی راوړئ ، ښه عمل یی کړئ او په حق اوصبرباندی یی توصیه کړیوی.
توصیه په حق اوصبر باندی همدغه معنی چی نورو ته إنسان دحق اوصبرسپارښتنه کوی چی دغه په خپله معنی دامر بالمعروف اونهی عن المنکر ده، لکه په تفسیرقرطبی کی چی ددی آیت په تفسیر کی لیکی: أوصى بعضهم بعضاً، وحث بعضهم بعضاً.[قرطبی] یعنی ځینو وځینو نوروته وصیت کړئ وی ، اوځینو ځینی نور پردی باندی باعثه کړیوی ، نوچی کله وصیت بالحق او وصیت بالصبر امر بالمعروف شی نولکه دلته چی په استثناء کی صفت ممیزه دهرمسلمان لپاره راغلئ دئ ، او دمسلمان لپاره صفت دکمال او جلاکوونکئ صفت دئ ، نوامر بالمعروف هم دهر مسلمان صفت دئ اوپرهرچاباندی لازمه ده چی دخپل علم اوتوان موافق امر بالمعروف اونهی عن المنکر وکړی.

دیوه استدلال څخه ځواب

{وَلْتَكُن مِّنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ} سوره آل عمران104].

ځینی خلګ په پورتنی آیت شریف باندی دلیل نیسی چی امر بالمعروف اونهی عن المنکر تنها کار دعلماؤ دئ هرڅوک یی نیسی کولائ ، دوی وایی دلته چی لفظ ده " مِن " راغلئ دئ هغه تبغیضیه دئ ، نومعنی یی داسی کیږی چی : په تاسو کی به یوه ډله وی چی امر بالمعروف اونهی عن المنکر کوی ، چی هغه علماء دی،نودوی وایی : امر بالمعروف اونهی عن المنکر تنها کار دعلماؤ دئ نورو خلګوته جائزه نده چی امر بالمعروف اونهی عن المنکر وکړی.
خوددی خلګو استدلال او د" من " تبعضیه څخه دغه مقصد اخیستل صحیح ندئ ځکه چی:
پردی خبره دمفسرینو اتفاق ندئ چی دلته دی " من " تبغیضیه وسی بلکی اختلاف دئ ځینی یی تبغیضیه بولی ، ځینی یی بیانیه بولی، ځینی یی ددواړو په صحت باندی قائل دی اودهر یوه لپاره توجیه کوی.
خوهغه څوک چی یی تبعیضیه بولی هم داسی نه وایی چی داکار دی تنها علماء وکړی بلکی هرڅوک کولائ شی دخپل علم مطابق امر بالمعروف وکړی ، خودلته د" من " فایده فقط دغه ده چی پدی سره هغه فرضیت عینی ساقط سو یعنی "من" ددی لپاره راغلئ دئ چی دغه وظیفه فرض عین نده بلکه فرض کفایی ده ، چی په یوقوم کی یی څو نفره وکړی دنورو ټولو غاړی ورسره خلاصیږی ، دایی معنی نده چی تنها علماء به یی کوی بل څوک به یی ګرسره نکوی کڅه هم په ځینو مسائلو یی سرخلاصیږی.
علامه وهبة الزحیلی په خپل تفسیر کی وروسته تردی چی وایی دغه " من " دتبعیض لپاره دئ. وایی: وتخصص هذه الفئة بما ذكر لا يمنع كون الأمر بالمعروف والنّهي عن المنكر واجبا على كلّ فرد من أفراد الأمّة بحسبه.
ژباړه: یعنی ددغی ډلی(علماؤ) دتخصیص په هغه شی سره چی ذکر شو ددی څخه منع نه رواړی چی امر بالمعروف اونهی عن المنکر دی پر هرفرد دهغه دقدرت په اندازه نه واجبیږی.
 وروسته یی پردی باندی داحادیثو څخه دلائل هم راوړیدی.
همدا راز په تفسیر ابی سعید کی راځی:
فتوجيهُ الخطابِ إلى الكل مع إسناد الدعوةِ إلى البعض لتحقيق معنى فرضيّتِها على الكفاية وأنها واجبةٌ على الكل لكن بحيث إنْ أقامها البعضُ سقطت عن الباقين ، ولو أخل بها الكلُّ أثِموا جميعاً.[تفسیر ابی سعید]
ژباړه: دخطاب متوجه کیدل وټولو ته سره ده نسبته ددعوت وبعضو ته دپاره دثبوت دمعنی دفرض کفایی دئ ، اوددی لپاره چی دغه پرټولو باندی واجب دئ ، خوپداسی طریقه چی ځینی یی وکړی نو دنورو څخه ساقطیږی ، اوکه یی ټوله پسی پریږدی ، نوبیا ټوله ګناه کاره کیږی.
بیاوروسته وایی: ولا يقتضي ذلك كونَ الدعوةِ فرضَ عينٍ ، فإن الجهادَ من فروض الكفايةِ مع ثبوته بالخطاب العامِّ.[تفسیرابی سعود]
یعنی داچی " من " دی دپاره ده تبیین شی ددغه څخه داسی نه ښکاری چی داکار دی فرض عین شی ، ځکه جهاد فرض کفایی دئ سره ددی چی په عام خطاب باندی هم ثابت دئ.
یعنی مقصد یی دادئ چی دلته که من بیانیه شی فرض عین کیدل یی ورڅخه نه ثابتیږی اوکه تبعیضیه شی ، تخصیص یی تریوی ټولۍ پوری نه ثابتیږی بلکی فقط ده تبعیض څخه تنها فرض کفایی والئ ثابتیږی.
اوپه تفسیر حقی یاروح البیان کی هم دغسی راغلی دی.
په تفسیر شعراوی که راځی:
وقوله الحق سبحانه : { وَلْتَكُن مِّنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الخير } .
هذا القول يعني ان يكون منكم أيها المخاطبون أمة تدعو إلى الخير ، ومعناه أيضا أن تكونوا جميعا أمة تدعو إلى الخير ، وبعض العلماء يرى أن هذا القول يعني : أن تكون منكم جماعة يأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر . ولكنّ هناك فهما أعمق من هذا ، وهو أن هذه الآية تأمر بأن تكون كل جماعة المسلمين أمة تدعو إلى الخير ، وتأمر بالمعروف ، وتنهى عن المنكر ، إي أن هذه الآية تطالب كُلَّ أمة المسلمين بذلك ، فلا تختص جماعة منها فقط بالأمر بالمعروف والنهي عن المنكر ، بل الواجب أن تكون أمة المسلمين كلها آمرة بالمعروف ، وناهية عن المنكر ، فمن يعرف حكما من الأحكام عليه أن يأمر به .[تفسیر شعراوی]
خلاصه ژباړه: یعنی ددی معنی داسی ده چی ائ مخاطبینو! په تاسو کی دی یوه ډله وی چی خلګ وخیر ته را بولی. همدا راز معنایی داده چی تاسو ټوله امت باید داسی وسئ چی خلګ وخیر ته راوبولئ .
بعضی علماء داسی ګمان کوی چی دغه قول چی په تاسو کی به یوه ډله وی چی امر بالمعروف اونهی عن المنکر کوی ، خومګر دلته تردی عمیق فهم سته هغه داچی دغه آیت ددی امر کوی چی باید ټوله اسلامی ټولنه داسی امت وی چی وخیرته دعوت ورکوی ، او امر بالمعروف اونهی عن المنکر کوی ، یعنی دا آیت ټول مسلمانان په دغه وظیفی باندی امرکوی ، نوداسی نشی کیدلائ چی یوه ډله دی په امر بالمعروف اونهی عن المنکر سره خاص کړل شی، بلکی دا ضروری ده چی ټوله امت مسلمه دی په معروف باندی امر کوونکی وسی او دمنکر څخه دی منعه کوونکی وسی، نوچی چاته یوحکم داحکامو معلوم وی باید په هغه باندی بل څوک امر کړی.
او په تفسیر ابن کثیر کی راځی: والمقصود من هذه الآية، أن تكون فرقة من هذه الأمة متصدية لهذا الشأن، وإن كان ذلك واجباً على كل فرد من الأمة بحسبه، كما ثبت في صحيح مسلم، عن أبي هريرة قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم «من رأى منكم منكرأً فيلغيره بيده، فإن لم يستطع فبلسانه، فإن لم يستطع فبقلبه وذلك أضعف الإيمان» وفي رواية: وليس وراء ذلك من الإيمان حبة خردل».[تفسیرابن کثیر]
ژباړه: مقصود ددی آیت څخه دادئ چی باید ددی امت څخه یوه ډله وی چی ددی کار لپاره یی قصد کړئ وی ، کڅه هم دغه کار پرهر فرد باندی دهغه دتوان مطابق واجب دئ ، لکه څنګه چی په صحیح مسلم کی دابوهریرة رضی الله تعالی عنه په حواله راځی چی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم وفرمایل: څوک چی ستاسوڅخه یو بدکار ووینی نوپه خپل لاس دی تغیر ورکړی که یی په طاقت نوه ، نوبیادی په ژبه تغیر ورکړی ، اوکه یی په طاقت نوه ، نوبیادی په زړه کی ورڅخه کرکه وکړی ، اودغه هغه ضعیفه اثر دایمان دئ.
اوقاضی ثناء الله فانی پتی رحمه الله په خپل تفسیر کی وروسته تردی چی دئ وایی: دغه " من " دتبعیض لپاره دئ ځکه چی امر بالمعروف فرض کفایی دئ اوبل ، هرڅوک ددی صلاحیت نلری چی ودی کړی. داسی لیکی:
خاطب الجميع وطلب فعل البعض ليدل على انه واجب على الكل حتى لو ترك الكل أثموا جميعا ولكن يسقط بفعل بعضهم وهذا شأن فروض الكفاية- وجاز ان يكون من للتبيين ويكون النهى عن المنكر واجبا على كل أحد واقله ان ينكر بقلبه يعنى كونوا أُمَّةٌ يَدْعُونَ الناس إِلَى الْخَيْرِ.[التفسیرالمظهری]
ژباړه: الله پاک ټوله مخاطب کړه خومطالبه یی دبعضو څخه وکړه ددی لپاره چی پردی باندی دلالت وکړی چی دغه وظیفه پرټولو باندی واجب ده ، که یی ټوله پریږدی ، ټول ګناهکاره کیږی ، خوپه کولو سره دبعضو ، دټولو دغاړی څخه ساقطیږی ، چی فرض کفایی همداسی وی. او داسی هم روا کیږی چی "من" بیانیه شی ، اونهی عن المنکر دی پرهر یوه باندی واجب شی ، اوکمترینه اندازه یی داده چی په زړه کی ورڅخه بد یوسی ، یعنی تاسو ټوله داسی امت شئ چی خلګ وخیرته راوبولی.
اوپه تفسیربغوی کی راځی: { وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ } أي: كونوا أمةً، { من } صلة ليست للتبعيض.
یعنی دغه " من " دصله زائده دئ تبعیضیه ندئ.
په تفسیر الوجیز کی راځی: { ولتكن منكم أمة . . . } الآية . أَيْ : وليكن كلُّكم كذلك ، ودخلت " مِنْ " لتخصيص المخاطبين من غيرهم.[تفسیرالوجیز]
امام فخر الدین رازی رحمه الله وروسته ترذکر ددواړو مذهبینو په لفظ کی د"من" یوځلی دیوه اعتراض دفعه کوی کوم چی پرهغو خلګو باندی واردیږی چی هغوی دغه "من" بیانیه بولی چی ددی څخه له ورایه ښکاری چی دئ هم پدغه باور دئ چی دغه "من" بیانیه دئ ، وروسته بیا لیکی:
والعلماء قالوا : الفاسق له أن يأمر بالمعروف لأنه وجب عليه ترك ذلك المنكر ووجب عليه النهي عن ذلك المنكر ، فبأن ترك أحد الواجبين لا يلزمه ترك الواجب الآخر ، وعن السلف : مروا بالخير وإن لم تفعلوا ، وعن الحسن أنه سمع مطرف بن عبد اللّه يقول : لا أقول ما لا أفعل ، فقال : وأينا يفعل ما يقول؟ ودّ الشيطان لو ظفر بهذه الكلمة منكم فلا يأمر أحد بمعروف ولا ينهى عن المنكر.
ژباړه: علماؤویلی: دفاسق لپاره روا کیږی چی په ښه کار باندی امر وکړی ، ځکه لکه پرده باندی چی واجب ده پریښودل ددغه بدکار همدا راز پرده باندی واجب ده منع کول ددغه کارڅخه ، نوداچی دئ یوواجب پریږدی ، ددی څخه داسی نه لازمیږی چی هغه بل واجب دی هم پریږدی، اوسلف صالحینو څخه داسی نقل سوی دی : چی په ښه کار باندی امر وکړئ کڅه یی هم تاسو نکوئ، اودحسن رحمه الله څخه نقل دئ چی ده دمطرف بن عبدالله څخه واوریدل چی ویل یی: زه هغه شئ نه وایم کوم چی نه یی کوم، نو ده ورته وویل: کوم یو زمونږ هغه کارکوی چی وایی یی؟ شیطان خوښ  لری چی پدغی خبری باندی پرتاسو کامیابه شی ، نوبه بیا څوک امر بالمعروف اونهی عن المنکر نکوی.
خلاصه: داده چی دلفظ څخه د"من" نفی امر بالمعروف اونهی عن المنکر دغیرڅخه دعلماؤ نه ښکاری ، البته داخبره ضروری ده کوم څوک چی چاته دیوښه کار دعوت ورکوی اویایی دبد کاره څخه نهی کوی ، نوهغه باید دهغه کار اوهغی خبری حکم ښه زده کړئ وی بیایی ونورو خلګو ته ووایی ، که یی نوی زده کړئ بیایی هم خلګو ته وایی ، نوبیا داسی سړیته لازمه نده چی پرخلګو دی امر اونهی وکړی آن چی یو عالم  یوه مسئله ورته پوره معلومه نوی نشی کولائ هغه خلګوته په یقینی ډول بیان کړی، مثلا که چا دلمانځه مسائل دیوه عالم څخه ښه زده کړیوی ، هغه سړئ کولائ شی دغه مسائل نورو خلګوته هم بیان کړی اویا چا دمعاملاتو او سوداګانو مسائل ښه زده کړیوی دغه سړئ کولائ شی نورو خلګو ته یی هم بیان کړی.
داحادیثو په رڼاکی
1.          عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرٍو أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم قَالَ : بَلِّغُوا عَنِّي وَلَوْ آيَةً.[صحیح البخاری 3461]
ژباړه: دعبدالله بن عمر رضی الله تعالی عنه څخه روایت دئ چی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم وفرمایل: زما رسونه وکړئ کڅه هم په اندازی دیوه آیت وی.
دلته که سړئ ددی حدیث وتأکید ته وګوری چی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم یی دځانه څخه دتبلیغ په رسولو باندی کوی ، نو داخبره به له ورایه سړیته ښکاره شی چی امر بالمعروف دهرچا کاردئ، ځکه لکه درسول اکرم صلی الله علیه وسلم دقول اویافعل رسول چی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم یی د رسولو امر کړئ دئ دهرچا وظیفه ده امر بالمروف چی د الله ددین رسول دی ، هم دهرچا وظیفه ده ، او دلته ددین په رسولو کی هیڅ قسم اختصاص تریوی نومولی ډلی پوری نشته ، البته لکه مخکی چی مولیکلی دی ، کوم شئ چی څوک یی بل چاته رسوی داخبره ضروری ده چی باید یی سم اوپوره زده وی.
په فیض القدیر کی یی ددی حدیث په شرح راوړیدی: وقوله ولو آية أي علامة تتميم ومبالغة أي ولو كان المبلغ فعلا أو إشارة بنحو يد أو أصبع فإنه يجب تبليغه حفظا للشريعة.[فیض القدیر شرح جامع الصغیر3159]
ژباړه: داقول درسول اکرم صلی الله علیه وسلم چی کڅه هم یوآیت وی: یعنی یوه دکامل کیدلو اورسیدلو علامه وی ، یعنی کڅه هم هغه رسوونکئ شئ ، یوکاروی اودلاس او ګوتی غوندی اشاره وی ، رسول یی ضروری دئ پخاطر دحفاظت دشریعت.
یعنی که هرڅومره لږ اولنډه خبره اویا کار وی چی هغه درسول اکرم صلی الله علیه وسلم څخه ثابت وی باید یی سړئ ترنورو پوری ورسوی.
1.             عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى الله عَليْهِ وسَلَّمَ :                  نَضَّرَ اللَّهُ عَبْدًاسَمِعَ مَقَالَتِي فَوَعَاهَا ، ثُمَّ بَلَّغَهَا عَنِّي ، فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَيْرِ فَقِيهٍ ، وَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ.
ژباړه: دحضرت انس بن مالک رضی الله تعالی عنه څخه  روایت دئ چی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم وفرمایل: الله پاک دی خوشحاله او تازه کړئ مخ دهغه چا ، چی زما خبره واوری ، نو یی ښه یاد کړی ، بیا یی زما دځایه څخه (نوروته) ورسوی ، داسی پیښیږی چی وړونکئ دفقه (علم) فقیه نوی ، اوداسی هم پیښیږی چی وړونکی دفقه(علم) وهغه چاته وی چی هغه تر ده ډیر فقیه وی.
یعنی کله کله داسی کیږی چی دچاسره دی علم وی خودئ دی ورڅخه داسی استنباط اواخذ ونکړی لکه هغه څوک چی دده څخه زده کوی.
پدی حدیث کی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم هرهغه چاته دعاکړیده چی دده حدیث ونورو ته ورسوی.
2.         عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ النَّبِىَّ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ :« لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلَتَنْهَوُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ أَوْ لَيُوشِكَنَّ اللَّهُ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عِقَابًا مِنْ عِنْدِهِ ثُمَّ لَتَدْعُوُنَّهُ فَلاَ يَسْتَجِيبُ لَكُمْ.[سنن الکبری للبیهقی20694]
ژباړه: دحذیفه بن الیمان رضی الله تعالی عنه څخه روایت دئ چی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم وفرمایل: تاسو به ارو مرو امر بالمعروف اونهی عن المنکر کوئ ، اویا به  الله درباندی دخپل جانبه څخه عذاب نازل کړی ، بیا دعا کوئ خو الله به یی نه درڅخه قبلوی.
دلته چی کوم امر په امر المعروف اونهی عن المنکر بانی راغلئ دئ اوبیا ورباندی وعید راغلئ دئ عموما دهرهغه چالپار راغلئ چی امر بالمعروف اونهی عن المنکر پسی پریږدی.
3.     عَن أَنَسٍ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يَقُولُ « مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ وَذَلِكَ أَضْعَفُ الإِيمَانِ ».
ژباړه: حضرت انس رضی الله تعالی عنه روایت کوی چی رسول اکر صلی الله علیه وسلم وفرمایل: څوک چی ستاسوڅخه یو بدکار ووینی نوپه خپل لاس دی تغیر ورکړی که یی په طاقت نوه ، نوبیادی په ژبه تغیر ورکړی ، اوکه یی په طاقت نوه ، نوبیادی په زړه کی ورڅخه کرکه وکړی ، اودغه هغه ضعیفه اثر دایمان دئ.
په فیض القدیر کی ددی حدیث په توضیح کی لیکی: ثم إن كان المأمور ظاهرا كصلاة وصوم لم يختص بالعلماء وإلا اختص بهم أو بمن علمه منهم.[فیض القدیر شرح جامع الصغیر]
یعنی که هغه امر کړل شوئ کار ښکاره وی لکه لمونځ اوروژه نو دا خاص په علماؤ پوری ندئ(هرڅوک یی کولائ شی) اوکه ظاهر نه وو(بلکه پیچلی مسائل وه) نوهغه په علماؤ پوری خاص دئ اویا په هغه چا پوری چی دعلماؤ څخه یی زده کړئ  وی.
دپورتنی احادیثو څخه له واریه ښکاری چی امر بالمعروف اونهی عن المنکر تنها دعلماؤ وظیفه نه بلکی دهرمسلمان وظیفه ده.

په یوی قیصی باندی دیوه استدلال ځواب:
ځینی هغه خلګ چی امر بالمعروف تنها دعلماؤ وظیفه بولی ، اوغیرعلماؤ ته یی روا نه بولی په لاندی قیصی سره دلیل نیسی.
دخل علي رضي الله عنه المسجد فإذا رجل يخوف الناس ، فقال : ما هذا ؟ قالوا : رجل يذكر الناس ، فقال : ليس برجل يذكر الناس! لكنه يقول أنا فلان ابن فلان فاعرفوني ، فأرسل إليه فقال : أتعرف الناسخ من المنسوخ ؟ ! فقال : لا ، قال : فاخرج من مسجدنا ولا تذكر فيه. وفي رواية أخرى : أعلمت الناسخ والمنسوخ ؟ قال : لا ، قال : هلكت وأهلكت!. ومثله عن ابن عباس رضي الله عنهما.[تفسیرقرطبی]
ژباړه: حضرت علی رضی الله تعالی عنه مسجد ته داخل شو ، نویو سړئ یی ولیدئ چی خلګ ویروی ، نویی وویل: دا څوک دئ؟ خلګو ویل: یوسړئ دئ چی خلګو ته تبلیغ کوی، نوده ویل: داسړئ خلګوته تبلیغ نکوی! بلکی وایی زه فلانئ دفلانی زوی یم ما وپیژنئ ، نویی یوسړئ ور واستوئ ، نو یی ورته وویل: آیا ته ناسخ دمنسوخ څخه پیژنی؟ ده ویل یا... نوده ورته وویل: زمونږ دمسجد څخه ووځه ! دلته خلګوته تبلیغ مکوه ، په بل روایت کی راځی چی ده ورته ویل: آیا ته ناسخ اومنسوخ پیژنی؟ نو ده ورته ویل: یا(نه یی پیژنم) نوده ورته ویل ، خپله هم هلاک شوی اوخلګ دی هم هلاک کړه.
خوسره ددی چی دغه قیصیه په څو ډوله باندی راغلی ده ، خوبیاهم ورڅخه داسی نشی ثابتیدلائ چی امر بالمعروف دی تنها دعلماؤ وظیفه وی نورو ته دی دامر بالمعروف بیخی جوازهم نوی.
ځکه چی یوخو په کومو کتابونوکی چی دغه قیصه راغلی ده ، هغوی ورڅخه دغه استنباط ندئ کړئ ، لکه په تفسیر قرطبی کی چی یی مخکی ترذکرکولو ددی قیصی لیکلی:
معرفة هذا الباب أكيدة وفائدته عظيمة، لا يستغني عن معرفته العلماء، ولا ينكره إلا الجهلة الأغبياء، لما يترتب عليه من النوازل في الأحكام، ومعرفة الحلال من الحرام.[تفسیرقرطبی]
یعنی پیژندل دباب دنسخ ډیر مهم دئ اوډیره فایده لری ، او دپیژندلو څخه یی هیڅ عالم مستغنی ندئ ، او ددی څخه انکار نکوی مګر هغه څوک چی ناخبره اوټنبل وی ، پخاطر دهغه پیښو اواحکامو اوپیژندل دحلال دحرام څخه چی پردغه باب باندی مرتب دئ.
دلته دذکر څخه ددی قیصی دقرطبی مقصد دادئ چی باید سړئ ځان په ناسخ اومنسوخ باندی خبرکړی ځکه چی دا ډیره مهمه خبره ده او انسان ورته تل اړتیا لری ، خو داخبره نه ورڅخه معلومیږی چی تبلیغ کول ، او امر بالمعروف کول دی پر پیژندنی دناسخ اومنسوخ موقوف وی، ځکه مبلغ کولائ شی چی داسی مسائل تبلیغ کړی چی په هغوی کی دنسخ خبره نوی راغلی همدا راز آمر دمعروف کولائ شی چی خلګ پداسی مسائلو باندی امر کړی چی په هغوی  کی دنسخ خبره نوی راغلی اویا خلګ دداسی کارونو څخه منع کړی چی دهغوی دنسخ سره هیڅ تړاو نوی بلکه مشهور مسائل وی.
اوبله خبره داده چی دلته حضرت علی رضی الله تعالی عنه دغه سړئ دمسجد څخه ایستلئ دئ علت یی دانه وو چی هغه ناسخ اومنسوخ نه پیژندل بلکی علت یی داوو چی خپله ده په دی قیصی کی ویلی چی هغه" فقال : ليس برجل يذكر الناس! لكنه يقول أنا فلان ابن فلان فاعرفوني". یعنی حضرت علی رضی الله تعالی عنه وویل: داسړئ خلګوته تبلیغ نکوی بلکه وایی: زه فلانئ دفلانی زوی یم ماوپیژنئ!.
نوددی څخه داسی ښکاری چی دغه سړی دځان تعریف اوتزکیه کول ، کوم چی شرعا ناروا دئ ، نوځکه ده ورته داخبره کړیده ترڅو دئ پدی باندی پوه شی چی دئ اهل ددی ندئ کوم چی دئ یی دعوی کوی، او دنورو کتابو څخه چی دغه قیصه پکی راغلی ده داسی ښکاری چی دا سړی ډیری ګډوډی او پیچلی خبری کولی چی هیڅ فایده ورباندی مرتبه نوه نوځکه حضرت علی رضی الله تعالی عنه دته دغه خبره کړیده اودئ یی دمسجد څخه ایستلئ دئ.
وقد روي عن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله وجهه: أنه دخل يوما مسجد الجامع بالكوفة، فرأى فيه رجلا يعرف بعبد الرحمن بن داب، وكان صاحبا لأبي موسى الأشعري - رضي الله عنه - وقد تحلق عليه الناس يسألونه، وهو يخلط الأمر بالنهي، والإباحة بالحظر، فقال له علي رضي الله: أتعرف الناسخ من المنسوخ؟ قال: لا، قال: هلكت وأهلكت، أبو من أنت؟ فقال: أبو يحيى، فقال له علي رضي الله عنه: أنت أبو اعرفوني. وأخذ أذنه ففتلها، فقال: لا تقصن في مسجدنا بعد.[الناسخ والمنسوخ لإبن سلامة]
پدی ځای کی صراحتا راغلی دی چی " وقد تحلق عليه الناس يسألونه، وهو يخلط الأمر بالنهي، والإباحة بالحظر" یعنی خلګ ورباندی راټول شوی وه دده څخه یی پوښتنی کولی ده ورته جوابونه ورکول داسی چی امر به یی دنهی سره کډه وئ اونهی به یی دامر سره او إباحت به یی دمنع سره.
نوځکه وروسته حضرت علی رضی الله تعالی عنه ورته وویل: ځاندی هم هلاک کئ اوخلګ دی هم هلاک کړه ، ځه زمونږ دمسجد څخه وځه!.
اوپه ځینو کتابونو کی راځی:
عن أبي عبد الرحمن قال مر علي رضي الله عنه على قاض فقال له أتعرف الناسخ من المنسوخ قال لا قال هلكت وأهلكت.[الناسخ والمنسوخ لإبن حزم]
یعنی حضرت علی رضی الله تعالی عنه پریوه قاضی باندی تیریدئ نو یی ورته وویل: آیا ته ناسخ اومنسوخ پیژنی ؟ هغه ویل : یا!  نویی ورته وویل ځان دی هم هلاک کئ اونور دی هم هلاک کړه.
لکه چی دعبدالله بن عباس رضی الله تعالی عنهما څخه هم داسی روایت راغلئ دئ:
عن الضحاك بن مزاحم قال مر ابن عباس رضي الله عنهما بقاض يقضي فركضه برجله قال أتدري ما الناسخ من المنسوخ قال ومن يعرف النسخ من المنسوخ قال وما تدري ما الناسخ من المنسوخ ؟ قال لا قال هلكت وأهلكت.[الناسخ والمنسوخ لإبن حزم]
اوپه ځینو کتابونو کی بیا راځی چی حضرت علی رضی الله تعالی عنه پریوه سړی باندی تیریدئ چی خلګوته یی قیصی کولی ، نویی ورڅخه وپوښتل : آیا ته ناسخ اومنسوخ باندی پوهیږی؟ هغه ویل: یا ! نویی ورته وویل ځان دی هم هلاک کئ اونور دی هم هلاک کړه.
وعن أبي عبد الرحمن السّلمي : إنّ عليا عليه السّلام مرّ بقاص يقصّ في جامع الكوفة بباب كندة فقال : هل تعلم النّاسخ من المنسوخ؟قال : لا. قال : هلكت وأهلكت.[الکشف والبیان عن تفسیر القرآن]
نودپورته عبارتونو څخه له ورایه ښکاره کیږی چی حضرت علی رضی الله تعالی عنه دغه سړیته هغه خبری کړیدی پدی خاطر چی یایی دځان تعریف کوئ ، یایی کډوډ مسائل خلګو ته بیانول اویایی خلګوته قیصی کولی.
پدی خاطر نه وو چی هغه عام تبلیغ کوئ خو ناسخ اومنسوخ ورته معلوم نه وو.

نوده پورته قیصی څخه دا استدلال غلط دئ چی امر بالمعروف دی تنها دعلماؤ وظیفه وی نه ده نورو خلګو.

دفقهی اوعقلی دلائلو په رڼاکی:
که سړئ په دقت اوډیری ځیرکتیا سره دامربالمعروف او نهی عن المنکر فایدو اوګټو ته وګوری ، اوفعلی او چټک تأثیر ته یی پام وکړی ، نو ارو مروبه دځانه سره ددی خبری حکم وکړی چی امر بالمعروف تنها دعلماؤ وظیفه نه بلکه دهرمسلمان وظیفه ده.
ځکه کله چی یوڅوک خپل اولاد اویا خپل یودوست اویاهم یوبل مسلمان وینی چی دالهی فرض په پریښودلو اویاهم دیوه منعه شوی کار په کولو باندی بوخت وی ، نو حتما ورته امر بالمعروف اونهی عن المنکر کوی، تردی پوری صبر نکوی چی ولاړشی یو عالم خبر کړی چی هغه راشی اودغه سړئ ددغه کار څخه را وګرځوی ، ځکه کوم مسلمان چی دخپلی مسلمانۍ مهمه او أساسی دنده اوهغه رښتینئ فطرتی ایثار چی:"دبل مسلمان لپاره دهغه شی غوښتل دی کوم چی إنسان یی دځان لپاره غواړی لکه چی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم یی راته معرفی کوی: لاَ يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يُحِبَّ لأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ.[صحیح البخاری 13]
یعنی ترهغه وخته پوری یوستاسو پوره مسلمان نشی کیدلائ ترڅوچی هغه شئ چی دځان لپاره یی غواړی دبل مسلمان لپاره یی هم وغواړی" ښه درک کړی نو دا به له ورایه ورته ښکاره شی چی امر بالمعروف زما او دهرچا وظیفه ده ، تنها دیوی خاصی طبقی خلګو لازمی دنده اووظیفه نده  او دا معلومه خبره ده چی هیڅ مسلمان دځان لپاره بدبختی نه غواړی که په دنیا کی وی اوکه په آخرت کی ، نوچی کله یی ځانته نه غواړی نوباید بل مسلمان ته یی هم ونه غواړی ، چی ددی خبری او کار اثبات پدغه باندی کیږی چی مسلمان دی نورو ته هم دځان په سترګه وګوری ، ځانته غوره شوی شیان دی هغه ته غوره کړی ، او دځان لپاره دی نه خوښیدونکی شیان هغه ته هم نه خوښوی.
پدی خاطر دئ چی امر بالمعروف ته شرعا هم لوی حیثیت او اعتبار ورکول شوئ دئ آن تردی پوری چی په ځینو کتابونوکی یی دهغه پریښودل سره ددی چی قدرت ورباندی ولری ، لویه ګناه بللی ده لکه په الجوهرة النیرة کی راځی: وَمِنْ الْكَبَائِرِ...........وَتَرْكُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ مَعَ الْقُدْرَةِ.[الجوهرة النیرة]. یعنی پریښودل دامر بالمعروف اونهی عن المنکر سره دقدرت درلودلو لویه ګناه ده.
او په خاطر دهمدغه لوړ شان دامر بالمعروف اونهی عن المنکر او په کتنی وتوان اوقدرت ته دإنسان علماء کرامو امر بالمعروف اونهی عن المنکر په څو اقسامو باندی ویشلئ دئ لکه په ځینو فقهی کتابونوکی راځی:

ذَكَرَ الْفَقِيهُ فِي كِتَابِ الْبُسْتَانِ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ عَلَى وُجُوهٍ إنْ كَانَ يَعْلَمُ بِأَكْبَرِ رَأْيِهِ أَنَّهُ لَوْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ يَقْبَلُونَ ذَلِكَ مِنْهُ وَيُمْنَعُونَ عَنْ الْمُنْكَرِ فَالْأَمْرُ وَاجِبٌ عَلَيْهِ وَلَا يَسَعُهُ تَرْكُهُ وَلَوْ عَلِمَ بِأَكْبَرِ رَأْيِهِ أَنَّهُ لَوْ أَمَرَهُمْ بِذَلِكَ قَذَفُوهُ وَشَتَمُوهُ فَتَرْكُهُ أَفْضَلُ ، وَكَذَلِكَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ يَضْرِبُونَهُ وَلَا يَصْبِرُ عَلَى ذَلِكَ وَيَقَعُ بَيْنَهُمْ عَدَاوَةٌ وَيَهِيجُ مِنْهُ الْقِتَالُ فَتَرْكُهُ أَفْضَلُ ، وَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ لَوْ ضَرَبُوهُ صَبَرَ عَلَى ذَلِكَ وَلَا يَشْكُو إلَى أَحَدٍ فَلَا بَأْسَ بِأَنْ يَنْهَى عَنْ ذَلِكَ وَهُوَ مُجَاهِدٌ وَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ لَا يَقْبَلُونَ مِنْهُ وَلَا يَخَافُ مِنْهُ ضَرْبًا وَلَا شَتْمًا فَهُوَ بِالْخِيَارِ وَالْأَمْرُ أَفْضَلُ كَذَا فِي الْمُحِيطِ .[الفتاوی الهندیة][البحرالرائق]
ژباړه: فقیه ابولیث رحمه الله په کتاب البستان کی ذکر کړیدی: امر بالمعروف په څوقسمه دئ: کچیری سړئ په خپل ډیرګمان باندی پوهیدئ چی کچیری دئ امر بالمعروف وکړئ نوخلګ یی ورڅخه قبلوی اود بدکاره څخه منع کیږی ، نوپرده باندی دغه امرکول واجب دی پریښودل یی ورته نه ر واکیږی ، اوکچیری یی ډیر ګمان داسی وو چی کچیری دئ ورته امر وکړی ، نو هغوی ودته ښکنځل اوسپکی سپوری کوی ، نویی پریښودل ښه دئ ، همدا راز که یی باور وو چی دئ وهی ، اودئ هم ورباندی صبر نشی کولائ ، اوددوی په مینځ کی دښمنی پیداکیږی او دهغه څخه جنګ راپورته کیږی نویی پریښودل ښه کار دئ، خوکه دده پدی باندی باور وو چی کچیری دئ ووهی نوصبر کولائ شی اوهیچاته شکایت هم نکوی ، نوهیڅ پروا نلری چی ددغه کارڅخه یی منع کړی اودئ پدی صورت کی مجاهد دئ، اوکه پوهیدئ چی دوی دده خبره نه منی او نه هم ددوی څخه دوهلو اوښکنځل کولو ویره شته نوبیا دئ اختیار لری(که امر کوی اوکه یی نکوی) خو امر کول یی ډیر ښه دئ.
نوپردی خبری باندی یقین کول په کاردئ چی امر بالمعروف اونهی عن المنکر تنها دعلماؤ وظیفه نه بلکه دهر مسلمان وظیفه ده.


۱۳۹۳/۰۳/۰۸

افسوس افسوس افسوس

افسوس افسوس افسوس:
...........................

پرون 1435/5/27 دیومقتدی سره دده دځوی لپاره یوځای مرکه ولاړم ، ددوی دخیښ کورته د ناستی اوروغبړه وروسته ، ددوستۍ اوخیښۍ خبری پورته سوی، ما خطاب وټولو ته وویل: دا ولورونه او مهرونه داسی ډیر مه ایږدئ، مصارف دټولو مراسمو کم کړئ، ځکه الله پاک په قرآن عظیم الشأن کی فرمایی: ولاتنسوالفضل بینکم.[سورة البقرة 237] یعنی په خپل مینځ کی دیوبل سره احسان مه هیروئ او دامعلومه خبره ده چی دډیر مهر په ایښودلو کی احسان نه بلکه ظلم دئ همدا راز الله پاک فرمایی: وَأَنْكِحُواْ الأَيَامَى مِنْكُمْ.[سورة النور 32] یعنی خپلو مجردو ځوانانوته ښځی وکړئ اوخپلی مجردی ښځی مړو ته ورکړئ. او دامعلومه خبره ده چی مجردو ځوانانوته ښځی کول او مجردی ښځی مړو ته ورکول هغه وخت په آسانه د هرچا په توان کی راتلائ شی ، چی ولورونه لږ او نکاح آسانه وی، همدغه یی لامل دئ چی اوس په ټولنه کی ډیرئ ځوانان ډیر لوړ سن اوعمر ته رسیدلی دی خو دنکاح کولو توان نلری همدا راز ډیری ځوانانی ښځی چی دډیره وخته څخه بلوغ ته رسیدلی دی خوڅوک ورته مرکه نه راځی ، ځکه پلارونه یی په ډیر مهر باندی قیمتوی، پداسی حالکی چی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم حضرت علی ته پر دریو شیانو باندی دتلوار کولو توصیه کوی ، چی یو دهغوی څخه دپیغلی ژر په نکاح ورکول دی چی فرمایی: والأيم إذا وجدت لها كفؤا.[سنن ترمذی 171] اوپیغله چی کله دی سیال ورته وموندئ. یعنی چی کله دی دپیغلی لپاره سیال چی دهغی خاوند کیدلائ شو وموندئ نو بس په نکاح یی ورکړه، مه یی ځنډه وه. په همدی خاطر مونږ وینو چی په ټولنه کی ډیر اخلاقی فساد اوفحشاء مخ په خوریدو ده. همدا راز رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمایی: أعظم النساء بركة أيسرهن مؤنة.[مسند امام احمد 25162] یعنی ترټولو دلوی برکت خاونده هغه ښځه ده چی مصارف یی لږوی.

همدا راز فرمایی: "خيرهن أيسرهن صداقا" [صحیح ابن حبان 4034] یعنی ترټولو بهترینه ښځه هغه ده چی مهر یی آسانه وی(لږ وی).

همدا راز می ځینی نوری لازمی شرعی توصیی هم ورته بیان کړی.

خو افسوس چی ددی پرځای چی خلګ ځما خبروته غوږ کښیږدی او پر هغه باندی غور وکړی، وایی: مولوی صاحب! ته خوښه خبری کوی ، خومونږ داکار نشو کولائ ځکه اوس مصارف ډیردی، ماورته ویل: دمصارفو کول خو ستاسو په خپل اختیار کیدی بیامصارف لږ وکړئ، دوی ویل:مصارف لږ ځکه نشو کولائ چی زمونږ ښځی مو نه پسی پریږدی ، اودلږ مصارف اجازه نه راکوی، پدی ځای کی می هغه حدیث درسول اکرم صلی الله علیه وسلم را یاد شو چی وړاند وینه یی کړیده اوفرمایی: کله چی داسی زمانه راغله چی مړونه دخپلو ښځو تابع شوه، نوتاسو ددی انتظار وکاږئ چی الله پاک به پرتاسو باندی سور طوفان، زلزلی ، اودډبرو غورځول او ډیر نور مختلف اومسلسل آفتونه راوړی.[سنن ترمذی]

په رښیتاچی همدغه زمانه ده چی زمونږ ګرانه او رښتیا ویونکی پیغمبرصلی الله علیه وسلم یی وړاند وینه کړیده ، همدغه زمانه ده.

الله پاک دی مو ددغسی خلګو څخه نه ګرځوی او الله پاک دی راته دخپلو آفتونو څخه نجات راکړی.

۱۳۹۳/۰۳/۰۷

نيکټايی دافغانی کلتور له نظره

نيکټايی دافغانی کلتور له نظره

دا یوحقیقت دئ چی نکټایی په افغانی کلتور اوفرهنګ کی هیڅ مقام اوځای نلری، ځکه دافغانستان خلګ دکوم وقت څخه چی مسلمانان شویدی، طبعی خبره ده چی ټول هغه دودونه اوعنعنات چی هغه غیر اسلامی او غیراخلاقی دی دوی پسی پری ایښی دی، که په کوم ځای کی دیو چا لخوا یوغیر اسلامی دود اوعنعنه پرمخ باندی بیول کیږی هغه سړئ دافغانستان دخلګو نماینده گی نشی کولای، ځکه د ریښتینو مسلمانانو نماینده گی به رښتینئ مسلمان کوی، څوک چی کفارو په اصطلاحګانو باندی روبد وی هغه هیڅ کله دیو مسلمان هیواد دخلګو رښتینئ اومنل شوئ نماینده اودهغوی دفرهنګ اوکلتور مظهر نشی کیدلای، دافغانستان دټولو مسلمانو وګړو فرهنګ هغه شئ دئ کوم چی اسلام ورته راوستلئ دئ، اوهغه یی ددوی لپاره فرهنګ او دژوند لیدلارئ معرفی کړئ دئ، نیکټایی چی کوم شرعی حیثیت نلری نو افغانی حیثیت هم نلری، نکټایی چی په اسلام کی حرامه ده ، نو په افغانیت کی هم حرامه ده، مونږ چی دخپلو نیکه ګانو تاریخ ولولو نودابه راته له ورایه ښکاره شی ، چی هغوی نکټایی ګرسره نه پیژندل، بلکه دایو داسی لباس دئ، چی غرب اوشرق دمزدورانو اوهمفکره خلګو لخوا افغانستان ته راوړل شوئ دئ، هیڅ افغانی اصل اوریښه نلری، اوس یی هم هغه خلګ په غاړه کوی کوم چی ځانونو ته عصری مسلمانان Moderate Muslim وایی، خودا بیچاره ګان ددی څخه ناخبره دی چی عصری مسلمان څه معنی؟ عصری مسلمان دیته وایی: چی دعصر په مسائلو یی سرخلاص وی، دوقت اوعصر په حالاتو باندی پوهیږی په عصری اومدرن امکاناتو باندی خلګو ته داسلام په جوکاټ کی داخل اسلامی اوشرعی خدمات کوی، نه داچی دزمانی داهل سره دی دئ خپل اسلامی کلچر ته تغییر ورکړی، نوم دی هم نوئ کښیږدی کالی دی هم نوی واغوندی، خبری دی هم نوی نوی خبری کوی، کارونه دی هم نوی اوعجیب کارونه کوی، دغربیانو اوکفارو سره دی ځان مشابه کوی بس دغه عصری مسلمان شو، داسی نده ، داعصری مسلمان ندئ، دا داسی مسلمان دئ، چی دعصر قربانی شوئ دئ، ددنیا دحالاتو اوکفری اصطلاحګانوښکار ګرځیدلئ دئ.

توصيه

درنو اوقدرمنو لوستونکو! تاسو درسول اکرم صلی الله علیه وسلم احادیث اودفقهاؤ اقوال ولیدل چی لباس اوعلامی ته یی څونه اعتبار ورکړئ دئ، آن چی علامه اولباس یی یومعیار ګرځولئ دپاره دظاهری تشخیص دمسلمان اوکافر نومونږ ته لازمه ده چی دکفارو دهرقسم لباس څخه کوم چی په دوی پوری خاص وی، اویاددوی سره یوه عقیدتی بڼه ولری ځان وساتو، بیاپه خاصه نکټایی چی په اړه یی تاسو پورتنئ تحقیق ولوستئ چی هم دقرآن اوحدیث اوفقه په تطابق اوهم دعلماؤ په تصریحاتوباندی حرامه ده، دامعلومه خبره ده چی مسلمان لکه په دینی اموراتو کی چی مستقل او ځان کفا دئ داغسی په فرهنګ اوکلتور کی هم ځان کفادئ، دیته ندئ محتاجه چی په خپل لباس اوظاهری شکل جوړولو کیدی دکفار څخه تقلید وکړی، اسلام هرڅه ورته ښودلیدی، که لباس دئ، که خوراک اوڅښاک، اوکه اقتصاد دئ، په ټولو کی الله پاک ورته ښه اوبد معرفی کړی، اودده دضرورت هرشی یی ده ته ورښودلئ دئ دهغه کیفیت اوکمیت یی ورته ډیر واضح بیان کړئ دئ، نو راشئ خپل اسلامی ، او اصیل افغانی لباس په تن کړئ داده کفارو اوګمراهانو دلباس څخه پرهیزوکړئ، إن شاء الله خدای پاک به درباندی خپل رحمت وکړی او دنورو پخوانیو نیکمرغو انسانانو غوندی به نیکمرغی در په برخه کړی.

خلاصه:

خلاصه نکټایی په اسلام کی حرامه ده که یی څوک په عقیده دصلیب او په کومه عقیده چی یی کفار تړی ، وتړی پدی باندی انسان کافر کیږی اوکه یی په هغه عقیده باندی ونه تړی نوبیا کافر کیږی خونه ، لیکن تړل یی حرام ځکه دی چی پدی کی دکفارو سره مشابهت راځی، دهغوی سره دځان مشابه کول حرام دی.

ربنا تقبل منا إنک أنت السمیع العلیم. وصلی الله تعالی علی خیرخلقه ونورعرشه محمدوآله وصحبه اجمعین.

تفریعات

تفريعات
1. ولو التقطه مسلم فادعى نصراني أنه ابنه فهو ابنه وهو مسلم لما تقدم ، وإن كان

عليه زي النصارى كالصليب والزنار فهو نصراني ، لأن الظاهر أنه ولد على فراشه ولا اعتباربالمكان .[ألإختیار لتعلیل المختارکتاب اللقیط]

ژباړه: کچیری غورځول شوئ ماشوم مسلمان پیداکئ نونصرانی دعوه په وکړه، چی دغه یی زوی دئ، نودنصرانی زوی دئ خومسلمان دئ، لکه څنګه چی مخکی تیره شوه(ځکه چی پدی کی یی منفعت دئ) اوکچیری پرده باندی لباس دنصاراوو وو لکه صلیب او زنار نوبیا نصرانی دئ، ځکه دظاهره څخه داسی معلومیږی چی دنصرانی پرفراش زیږیدلئ دئ وځای ته اعتبار نشته.

2. وَإِنْ كَانَ إسْكَافًا أَمَرَهُ إنْسَانٌ أَنْ يَتَّخِذَ لَهُ خُفًّا عَلَى زِيِّ الْمَجُوسِ أَوْ الْفَسَقَةِ أَوْ خَيَّاطًا أَمَرَهُ أَنْ يَتَّخِذَ لَهُ ثَوْبًا عَلَى زِيِّ الْفُسَّاقِ يُكْرَهُ لَهُ أَنْ يَفْعَلَ لِأَنَّهُ سَبَبُ التَّشَبُّهِ بِالْمَجُوسِ وَالْفَسَقَةِ.[ردالمحتارفصل فی البیع، الشاملة]

ژباړه: کچیری یوسړی بوټ جوړوونکئ پدی باندی امر کړئ چی ده ته دی دمجوسیانو اویا دفاسقانو په ډول موزی جوړی کړی، اویا یوسړی خیاط ته وویل: چی ده ته دی دفاسقانو په ډول قمیص جوړکړی، نو دده (بوټ جوړوونکی ، اوخیاط) لپاره دا کارمکروه (حرام) دئ، ځکه داسبب دمشابهت دمجوسیانو اوفاسقانوسره دئ.

3. وَفِي الْمَبْسُوطِ كَمَا لَوْ اخْتَلَطَ الْكُفَّارُ يَعْنِي مَوْتَانَا بِمَوْتَاهُمْ فَإِنَّهُ يُعْتَبَرُ بِالزِّيِّ وَالْعَلَامَةِ.[البحرالرائق کتاب اللقیط]

ژباړه: په مبسوط کی راغلیدی: لکه چی زمونږ مړی دکفارو دمړو سره ګډشی نو اعتبار ولباس اوعلامی ته سته.

یعنی پرهرمړی چی لباس اوعلامه دمسلمان وه، بس هغه مسلمان دئ، اوکه ورباندی لباس اوعلامه دکفر وه بیا کافر حسابل کیږی.

دنکټايی په اړه دعلماؤ فتواګانی

دنکټايی په اړه دعلماؤ فتواګانی

1.الشيخ الدكتور سليمان بن سليم الله الرحيلي.
نوموړی وروسته تربیان دتاریخ دنکټایی کوم چی مخکی مونږ دده په حواله ذکر کړئ داسی وایی: فأنا - يظهر لي والله أعلم - أنه لا يجوز للمسلمين أن يلبسوها.
ماته خوداسی معلومیږی چی دنکټایی اغوستل مسلمان ته نه رواکیږی. والله اعلم

2. الشیخ ناصر الفهد.
ددغه عالم فتوی مو مخکی هم ذکر کړه چی دئ دخپلی فتوی په اول کی وایی: لايجوز لبسها لأنها تشبه بالكفار. ددی اغوستل نه رواکیږی ځکه پدیکی دکفارو سره مشابهت راځی.


3. الشيخ عبدالرحمن بن عبدالخالق اليوسف.
نوموړی عالم وروسته تردی چی څوک ورڅخه دنکټایی په هکله سوال کوی داسی وایی: ربطة العنق من شعار ولباس الكفار، ولا يجوز للمسلم أن يلبسها لأن في هذا تشبه بهم. یعنی نکټایی دکافرانو شعار اولباس دئ، مسلمان ته دهغی اغوستل نه رواکیږی ځکه چی پدیکی دهغوی سره مشابهت راځی.
[http://majles.alukah.net/showthread.php?40747]


4. الشیخ ناصرالدین الالبانی:
صورة أخرى من التشبه:
لقد أصبح التشبه بالكفار أمراً سهلاً جداً، فضربت لكم مثلاً: (البرنيطة) ولننزل درجة، فنأخذ وضع العقدة هذه التي يسمونها (الكرفتة)، هذه ما المقصود منها يا ترى؟ لا شيء أبداً إلا أن هذا زي كافر نقله الكفار حينما استحلوا بلادنا، فزين الشيطان لنا ذلك الزي فقلدناهم وتشبهنا بهم.
ژباړه:
بل صورت دمشابهت دکفارو سره:
اوس خو دکفاروسره مشابهت یو ډیر آسانه اوهوسی کار ګرځیدلئ، زه یی تاسوته یو مثال وایم: انگریزی خولۍ (رخچینه) او یو درجه چی کښته شو نودغه غوټه به راواخلو کوم چی خلګ ورته نکټایی وایی ددی څخه مقصد څه شئ دئ؟ بل هیڅ مقصد ځنی نشته غیرلدی څخه چی دغه لباس دکافر دئ چی کفارو زمونږ ښارونو ته دځانه سره راوړئ دئ هغه وقت چی زمونږ ښارونه یی اشغال کړل.
نودغه ددوی لباس شیطان مونږ ته ښایسته کړئ مونږ یی هم تقلید وکئ او ځانونه مو ددوی سره مشابه کړل.
[دروس الشیخ محمدناصر الالبانی المکتبة الشاملة]

۱۳۹۳/۰۲/۲۹

دنکټایی طبی اضرار

دنکټايی طبی اضرار


د CNN په یورپوټ کی ویل شوی، چی نوی تحقیقاتو ښودلی چی دنکټایی تړل کومه چی ډاکټران یی هم تړی، کڅه هم کله کله په ظاهره کی څه فیش اوموډ هم لری، خوکله کله داسی دمختلفو جراثیمو اومیکروبونو دتولید مرکز اوځای ګرځی چی دانسان صحت دخطر سره مخامخ کوی.

ستیفن نیرکن ، چی خپل نهایی تحصیلات یی دامریکی په یوپوهنتون کی کړیدی، وایی: دنکټایی په هکله د(طبی) بحث کولو اوتحقیق مفکوره هغه وخت راته پیداسوه، چی کله می د " نیویورک کوینز" په شفاخانه کی خپله دامتحان دوره تیروله، ځکه ماهلته ولیدل چی ټوله ډاګټران نکټایی تړی.

د"اسوشیتد پرس " درپوت پربنیاد ډاکترنیرکن 27 کاله دا ویل: کله چی ډاګټران دمریض دمعاینی کولو لپاره سرکښته کوی، نواکثره اوقات ددوی نکټایی یادمریض سره اویادهغه دبستر سره تماس نیسی چی په نتیجه کی ډیر مکروبونه اوجراثیم پوری مښلی.

اوس کڅه هم ډاکتران وروسته تردی چی پرمریض باندی آثار دمریضی ووینی خپل لاسونه پریوی، مګر اکثره اوقات دوی دیته نه خلاصیږی چی خپله نکټایی دی هم پریوی چی بیایی لاسونو ته هغه مکروب ورنسی چی په نکټایی پوری مښتئ دئ.

نوموړئ زیاتوی: داچی ډاکتران خپله نکټایی دمریض دکتلو وروسته نشی پریولای اواصلاح کولای، په مکروب باندی ددوی دآلوده کیدلو خطر نورهم ډیره وی.

نوموړی دخپل نظریی دتأیید لپاره د دوڅلویښت ډاکترانو اوپه شفاخانه کی دلابراتوار دځینو نورو کارکوونکو نکټایانی د طبی څیړنی لپاره وړاندی کړی چی په نتیجه کی دا معلومه شوه، چی د20 نفرو یعنی 48 % نکټیایانو حد اقل یوقسم دمکروب دځانه سره درلودئ.

اوددی تحقیق سره همزمان نوموړی پرلسو نکټایانود نګهبانانو دشفاخانی اودځینو نورو هغو خلګو چی دمریضانو سره یی هیڅ نوع ارتباط نه درلودئ تحقیق اوڅیړنه وکړه چی په نتیجه کی داورته معلومه سوه چی یوی نکټیایی دځانه سره مکروب درلودئ.

دنوموړی دغه تحقیقاتو ډیر اعتراضونه راوپارول چی دډاکترانو دنکټایی تړل شاید دمریضانو صحت ته هم خطرمتوجه کړی.

[ http://travel.maktoob.com/vb/travel55943/]

داکتر "سیعد شلبی " چی دمصر دقومی څیرنیز مرکز استاد دئ، توصیه کوی چی په ګرمۍ کیدی نکټایی نه تړل کیږی، ځکه دنکټایی په تړلوسره اوبیاپه خاصه توګه کله چی ټینګه تړلی وی جریان دوینی د غدۀ درقیه مختل کیږی چی په نتیجه کی دهغی پرافرازاتو باندی تأثیرایږدی. نوموړی زیاتوی هغه مریضان چی ده غدۀ درقیه په مریضۍ اویادصرع ، عصبی تشنج،داینۍ اوشکری په مریضی باندی مبتلاء وی هغوی ته دنکټایی تړل ډیر خطرناک دئ.

[ http://travel.maktoob.com/vb/travel55943/]

ډاکتران وایی: ټینګ تړل دنکټایی کله کله خطر دړندیدلو ډیروی، ځکه چی تنګ والی دنکټایی ددی خطر ډیروی چی دانسان سترګی دی د شنواوبو(ګلوکوما) په مریضی باندی اخته شی یعنی دنکټایی په ټینګ تړلوسره جریان دوینی دسر اوزړه ترمینځ ستونزمن کیږی چی په نتیجه کی دسترګوپر رګونو باندی فشار راځی چی هغه ته په علمی اصطلاح کی " ګلوکوما " وای، چی بالاخره سترګی ړندیږی، او نوموړی ناروغی دسترګو دړندیدلو ترټولو لوی اوغټ سبب دئ ځکه تنها په امریکاکی تقریبا دری ملیونه خلګ پدغی ناروغۍ باندی اخته دی سره ددی چی عمر یی هم کم دئ.

ډاکتر" روبرت ریتش " چی دامریکا دنیویورک ښار دسترګو په شفاخانه کی کارکوی، وایی: دنکټایی ټینګ تړل په ټولو روغو خلګو کی دسترګو دنینک فشار لوړوی، اوهمدا راز په هغو خلګوکی چی د " ګلوکوما " په مریضی باندی مبتلاء دی، او امکان لری چی په تشخیص اومعالجی کی دګلوکومادی هم تأثیر کښیږدی،(یعنی یادی پوره تشخیص ونسی اوکه یی تشخیض وسی علاج یی ستونزمن کوی) او نتائجو داسی ښودلی ده ، چی 60% هغه مریضان چی په ګلوکوما باندی اخته دی، او70% هغه خلګ چی جوړدی ددوی دسترګو دوینی فشار وروسته ترټینګ تړلو دنکټایی پورته تللئ دئ. اوپه سترګو کی دوینی دفشار لوړوالئ دهغه اساسی عواملو او اسبابوڅخه دئ چی کله کله دسترګو عصبی سیستم بیخی دمنځه وړی اودسترګو لیدل ورسره ختم کیږی، او علاوه پردی باندی چی دنکټایی ټینګ تړل انسان په ګلوکوما ناروغۍ باندی مبتلاء کوی، کله کله داسی کیږی چی دسترګو دمعاینی کولو په وقت کی دی تشخیص دناروغۍ هم غلط را ووځی.

دایټالیا دروغتیاوزارت ویلی: دنکټایی ایسته کول ډیر کمک کوی دهغه مبارزی سره چی په نړۍ کی دحرارت د درجی دلوړوالی په مقابل کی کیږی، همدا راز نوموړی اداری دکار دخاوندانو څخه غوښتنه کړی چی خپلو کارګرو ته دی اجازه ورکړی چی په دوبی کی عادی کالی واغوندی ترڅو دهوا دیخ کوونکو ماشینونو دچالانه کیدلو کچه را کښته سی ، کوم چی په اقتصادی لحاظ دبریښنا په استعمال کی اودمحیط په ساتنی کی مؤثر تمامیږی، نوموړی اداری ټولو عامه اوخصوصی دفاتروته لارښوونه کړی چی خپل کارګروته دی اجازه ورکړی چی په ډیری ګرمی کی نکټایی ونه تړی.

یوه مالیزیایی طبی ټولنه وایی: دنکټایانو تړل غیر صحی کاردئ ځکه چی نکټایی سبب دانتقال دډیرو مکروبونو کیږی دیوه شخص څخه وبل شخص ته په خاصه توګه ځنی ریوی او دوینی امراض چی کله کله یی سبب همدغه نکټایی کیږی.

[ http://www.asrare.com/man/164.html ]

اوس چی داثابته شوه چی نکټایی دانسان لپاره ډیر ضررونه لری، نویقینی خبره ده چی هغه تردی حدیث اوفقهی قانون لاندی راځی: لاضرر ولاضرار فی الإسلام.

یعنی په اسلام کی ځان اوبل چاته ضرر رسول نشته، اوس دلته په تړلو کی دنکټایی کوم ضرورت هم نشته ، چی څوک دی پدی قانون باندی استدلال ونیسی، الضروریات تبیح المحظورات، یعنی ضرورتونه ممنوعه شیان روا کوی، ځکه دنګټایی تړل په هیڅ یوه وقت ضروری ندی، غیر له هغه صورت څخه چی مجاهدین یی ددی لپاره په غاړه کی چی کفار دوکه کی او پرهغوی باندی حمله وکړی پدی صورت کی هیڅ مشکل نشته، ځکه " الحرب خدعة " یعنی جنګ خطاایستل دی، نو په جنګ چی هرډول کیږی باید مسلمان کوشش وکړی چی کافران خطاباسی، خوهغه څوک چی په یوی اداری کی دکارکولو لپاره دنکټایی تړل ضروری ګڼی، نوداځکه نه رواکیږی، چی دوظیفه دلاسته راوړلو لپاره انسانته نه رواکیږی چی دکفارو کالی واغوندی اویا دهغوی سره ځان مشابه کړی، ځکه دانسان رزق اوروزی په یوه ځانګړی وظیفه اومسئولیت کی ندئ ، بلکه دهرمشروع لاری څخه انسان کولای شی ، ځانته دخپل کور اعاشه پیداکړی. چی همدغه شرعا دانسان شرعی مکلفیت دئ.

۱۳۹۳/۰۲/۲۸

دنکټايی حکم دقرآن اوحديث په رڼاکی:

دنکټايی حکم دقرآن اوحديث په رڼاکی:


تفسیرقرطبی د " تعرفهم بسیماهم " آیت په تفسیر کی لیکی: فيه دليل على أن للسِّيما أثراً في اعتبار من يظهر عليه ذلك، حتى إذا رأينا ميتاً في دار الإسلام وعَلَيْهِ زُنَّار وهو غير مختون لا يدفن في مقابر المسلمين.[قرطبی سورة البقره273]

ژباړه: پدی آیت کی دلیل دئ چی دعلامی لپاره تأثیر سته په معتبرکولوکی دهغه چا چی دغه علامه ورباندی ښکاره سی، آن کچیری مونږ یو مړئ په دار کی داسلام ولیدئ، چی زنار یی تړلئ وو، اوسنت شوئ هم نه وو، نوهغه دی په هدیره کی دمسلمانانو نه ښخییږی.

وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم مِّن بَعْدِ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذَاً لَّمِنَ الظَّالِمِينَ.[سورة البقرة 145]

ژباړه:کچیری ته ددوی دخواهشاتو متابعت وکړی وروسته تردی چی تاته علم راسی نو په یقین باندی پدی وقت کی ته دظالمانو څخه یی.

اوس نکټایی هم یوه دغوښتنو اوخواهشاتوڅخه د یهودو اونصاراوو ده چی مسلمان ته نه ښایی چی په هغی کی دی ددوی متابعت وکړی.

اوپه حدیث کی راځی: عن عدي بن حاتم قال : أتيت النبي صلى الله عليه و سلم وفي عنقي صليب من ذهب فقال يا عدي اطرح عنك هذا الوثن [سنن ترمذی 3095]

ژباړه:عدی بن حاتم (رض) وایی زه درسول اکرم صلی الله علیه وسلم څخه راغلم پداسی حال کی چی ځما په غاړه کی دسروزرو صلیب وو، نو رسول اکرم صلی الله علیه وسلم وفرمایل: ای عدی! دغه بت دی دغاړی څخه وغورځوه.

اوس ددی حدیث څخه له ورایه ښکاری چی نصاراوو صلیب په غاړه کوئ، اود علماؤ اومؤرخینو په وینا هغه یی دمختلفو شیانو څخه جوړوی لکه سره زر، سپین زر، لرګئ اویاټوکر، نومعلومه خبره ده چی دغه نکټایی چی اصل یی هم ددغه نصاراوو لخوا ایښودل سوئ دئ، هم هغه صلیب دئ ځکه دوی اوس داوسپنی اودلرګی صلیب دځانه سره نه ګرځوی اوکه یی ګرځوی، هم ډیر لږ خلګ یی دځانه سره ګرځوی.

عن أبي هريرة قال : قال رسول الله صلي الله عليه و سلم جزوا الشوارب وأرخوا اللحي خالفوا المجوس [ مسلم (1 /222)رقم 260]

دابوهریرة (رض) څخه روایت دئ چی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم، وفرمایل: بریتونه لنډ کړئ اوږیری اوږدی کړئ، دمجوسیانو سره مخالف وکړئ.

اوس دامعلومه خبره ده چی دږیری سره نکټایی نه معلومیږی، نوداسی خلګ ډیرسته چی دنکټایی لپاره ږیره خره یی ځکه چی که یی ږیره وی نوبیا نکټایی نه معلومیږی، اوس پدیکی یوه خپله دږیری خریل دی، بله دنکټایی تړل دی اوبله ګناه هم داده چی دنکټایی دتړلو لپاره ږیره خره یی نودږیری پریښودل تقریبا واجب دی، داغسی یی خریل ندی روا ، نوچی څوک یی دنکټایی لپاره خره یی اویایی لنډوی نو دابه څنګه روا شی؟.

همداراز په حدیث کی راځی:

عن عامر قال سمعت النعمان بن بشير يقول سمعت رسول الله - صلي الله عليه وسلم - يقول الحلال بين والحرام بين ، وبينهما مشبهات لا يعلمها کثير من الناس ، فمن اتقي المشبهات استبرأ لدينه وعرضه ، ومن وقع في الشبهات کراع يرعي حول الحمي ، يوشک أن يواقعه . ألا وإن لکل ملک حمي ، ألا إن حمي الله في أرضه محارمه ، ألا وإن في الجسد مضغة إذا صلحت صلح الجسد کله ، وإذا فسدت فسد الجسد کله . ألا وهي القلب [صحيح البخاري (1 /101)رقم52 ]

ژباړه: عامر وایی: ماده نعمان بن بشیر(رض)څخه واوریدل چی ده ویل: مادرسول اکرم صلی الله علیه وسلم څخه واوریدل چی ویل یی: حلال معلوم دی اوحرام هم معلوم دی، او په مابین کی ددوی دوو ځینی نامعلوم شیان سته چی ډیرئ خلګ نه په پوهیږی، چا چی ځان دنامعلومو شیانو څخه وساتئ نوهغه خپل دین او ابرو دواړه وساتل ، مثال دهغه چا چی په نامعلومو شیانو کی واقع شی، لکه هغه شپون دئ چی دمنعه شوی څڼ ځای پرشا اوخوا ګرځی اونژدی وی چی ور ولویږی، خبراوسئ دهر باچا لپاره ځانګړئ منعه شوئ څڼ ځای دئ! خبراوسئ دالله ممنوع څڼ ځای دده په مځکه کی دالله محارم دی! خبراوسئ چی په بدن کی یوه ټوټه غوښه ده چی کله هغه اصلاح شی، نوټوله بدن به ورسره اصلاح وی، اوکه هغه فاسده شی نوټوله بدن ورسره فاسد شی! خبراوسئ چی هغه زړه دئ!.

اوس نکټایی چی په هغه باندی دونه علماؤ دحرمت حکم کړئ دئ، بیایی نوولی مونږ واغوندو؟ چی د صریح حرمت څخه یی بالفرض تنزل وکړو نوپه مشبهاتو کی یی دخول خو یقینی دئ، نوبیاهم دځان ساتل ځنی ضروری دئ.

دلته دیو معاصر عالم ناصر الفهد رحمه الله فتوی رانقل کوم چی دنکټایی پرحرمت یی ډیر ښه دلائل ویلی دی:

السوال: أسأل حول حكم لبس ربطة العنق مع التوضيح ولكم الأجر إن شاء الله



الجواب: لايجوز لبسها لأنها تشبه بالكفار وفي الحديث الصحيح (من تشبه بقوم فهو منهم) ، وفي حديث عبد الله بن عمرو بن العاص في الصحيح لما رأى عليه النبي صلى الله عليه وسلم ثوبين معصفرين قال له (إن هذه من ثياب الكفار فلا تلبسها) ، فعلل النهي عن لبسها بأنها من ثياب الكفار، وفي حديث أبي أمامة مرفوعا (تسرولوا واتزروا خالفوا أهل الكتاب) ، فمخالفتهم في اللبس مطلب للشارع، وفي البخاري عن عمر بن الخطاب أنه كتب للمسلمين في خراسان (إياكم والتنعم وزي أهل الشرك) ، والأحاديث في ذلك كثيرة ، ولا عبرة بانتشار لبس الكفار بين المسلمين ليقال بأنه لم يعد خاصا بهم فلا يكون تشبها بهم لأربعة أمور :



أولا: إنه ما انتشر بين المسلمين إلا عن طريق الكفار ، ولو سألت أي مسلم يلبس لبسهم كيف كان لبس جده لقال إنه لبس المسلمين لا لبس الكفار ، ولهذا يسمون هذا -لبسا إفرنجيا وبدلة إفرنجية ونحو ذلك.



ثانيا : إننا لو قلنا بهذا لعطلنا أحاديث النهي عن التشبه بالكفار في لبسهم وأصبحت ملغاة وهذا ظاهر جدا لأن الناس الآن أصبحوا كلهم إلا من رحم الله يلبسون لبسة الأوربيين.



ثالثا : أن مخالفة المسلمين للكفار في لبسهم وهيئتهم مطلب للشارع كما يعرفه من ينظر النصوص الواردة في الباب، فإن المشابهة في الظاهر تورد مشاكلة في الباطن كما ذكر شيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله تعالى، والمسلم يتميز عن الكفار بهيئته لهذا كان الخلفاء الراشدون ومن بعدهم يلزمون أهل الذمة بأن يتميزوا ولا يتشبهوا بالمسلمين في لباسهم.



رابعا : أن أهل الحق والخير والعلم والسنة في هذا الزمن على اختلاف بلدانهم لا يلبسون لباس الكفار بل يلبسون لبس المسلمين والعبرة بهم لا بالفساق.

ژباړه:

پوښتنه: زه په باره کی دنکټایی دحکم سوال کوم هیله ده راته واضح یی کړی الله پاک به ستاسو مزدوری درکړی إن شاء الله.

ځواب: دنکټایی اغوستل نه رواکیږی، ځکه چی پدی کی دکفارو سره مشابهت راځی، اوپه صحیح حدیث کی راغلیدی ( هرڅوک چی ځان دیوقوم سره مشابه کړی، هغه دهغه قوم څخه دئ) اوپه صحیح حدیث کی دعبدالله بن عمرو بن العاص راغلیدی: کله چی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم پرده باندی دوه جوړی په معصفرو رنګ شوی کالی ولیدل نویی ورته وویل: ( داخو دکفارو کالیدی نوته یی مه اغونده! ) دلته رسول اکرم صلی الله علیه وسلم یی دنه اغوستلو علت دابیان کړئ دئ چی دغه کالی دکفارودی، اوپه مرفوع حدیث کی دأبی أمامة راځی:(پرتوګ واغوندئ اولنګ وتړئ دکفارو سره مخالفت وکړئ) نو دکفارو سره مخالفت دشریعت ایښودونکی غوښتنه ده، اوپه بخاری کی دعمر بن الخطاب رضی الله تعالی عنه څخه رانقل شویدی چی ده، په خراسان کی مسلمانانوته داسی ولیکل:(ځانونه د آسانی/ سهولت او لباس څخه دشرک وساتئ) اوپدی باره کی احادیث بیخی ډیردی. خودلته اعتبار وخپریدلو ته د " نکټایی په مابین کی دمسلمانانو نسته چی باره دی داسی وویل سی: چی داخو اوس خاص په کفارو پوری نده (مسلمان هم ورڅخه اسفتاده کوی) نوپدی کی مشابهت نه راځی، پخاطر دڅلورو وجهو ورته اعتبار نشته:

1.نکټایی په مابین کی دمسلمانانو بغیرله کفارو بل دهیچالخوا نده پخش اوخپره شوی، کچیری دیومسلمان څخه پوښتنه وکړی: چی ستا دنیکه کالی څنګه شیان وه؟ نوهغه به ووایی: کالی دمسلمانانو نه دکافرانو، نوپدی خاطر دئ چی خلګ نکټایی انګریزی اوفرنګی اوداسی نورکالی بولی.

2. کچیری مونږ دغه خبره ومنو(چی نکټایی په مسلمانانوکی رواج سویده نوپدی خاطر دکفارو لباس ندئ) نوهغه أحادیث چی پکی دکفارو سره دمشابهت څخه نهی راغلیدی هغه مومعطل کړه اولغوه شوه، اودا ډیره معلومه خبره ده ځکه اوس خوغیرله هغه چاچی الله ورباندی خپل رحمت کړئ وی، نورټول خلګ د اروپائیانو کالی اغوندی.

3. دمسلمانانولپاره دکفارو سره مخالفت دهغوی په لباس اوهیئت کی دشریعت دایښودونکی غوښبتنه ده، لکه څرنګه چی دغه خبره هرهغه چاته معلومیږی چی پدی باره راغلی نصوص وګوری، ځکه چی په ظاهره کی مشابهت ، مشاکلت په باطن کی راوړی، لکه چی شیخ الإسلام ابن تیمیه رحمه الله ذکر کړی دی:مسلمان باید دکافره سره په هیئت کی فرق ولری، پدی خاطر خلفاء راشدینو اوکوم څوک چی ددوی وروسته راغلیدی، اهل ذمه یی پدی باندی مجبوره کول، چی باید ځان ته فرق ورکړی اودمسلمانانو سره په کالو کی مشابهت ونکړی.

4. اهل حق اوښه خلګ اوعلماء اوکوم خلګ چی پرسنتوبرابردی، زمونږ په وقت کی کڅه هم ښارونه یی سره مختلف دی، دکفارو کالی نه اغوندی، بلکه دمسلمانانو کالی اغوندی، نواعتبار هم دوی ته سته نه فاسقانو خلګوته (چی دکفارو کالی اغوندی).