۱۴۰۳/۰۲/۱۲

سياست واقعی جزء شريعت و دين است:

بعضي مردم فكر ميكنند كه سياست از شريعت جدا است زیرا سیاست به معنای حکومت، حکومتداری و تسلط بر مردم است ولی شریعت عبارت از عبادت، طاعت و بندگی است.
به این مردم باید گفته شود که سیاست به همین معنای که شما ذکر نمودید جدا از شریعت نیست بلکه جزء لاینفک شریعت است؛ به این معنی که سیاست بدون شریعت هیچ ارزشی ندارد و شریعت بدون سیاست هیچ مفهوم واقعی ندارد.

اگر به نصوص قرآن، سنت و اجماع رجوع بکنیم و مصلحت های بشری را در پرتو فطرت اصیل انسانی زیر مطالعه عقل سالم قرار بدهیم صد فی فیصد فیصله میکنیم که سیاست از دین جدا نیست.

این یک حقیقت است که شريعت ضامن و جوابگوی تمام امورات زنده گی همه انسانهاست؛ تفاوت ندارد که كارهای ملكی و مردمی باشد يا كارهای نظامی يا حكومتی باشد ويا هم كارهائيكه مورد ضرورت هر فرد جامعه است.

در اسلام تمام ابعاد زنده گی مکلفین، محکومین و انسانها مورد بحث قرار گرفته و برای هر چیز حکم خاص با شرایط و اصول بیان شده است که یکی از مباحث مهمی در دین اسلام حکومتداری و یا ساختن نظام است به همین خاطر است که واژه های مخصوص سیاست در دین اسلام جا داده شده است؛ مانند: خلیفه/امیرالمؤمنین، والی، ولاة الأمر، قضاء، قاضی، حکم، بیت المال، حسبة، حدود، تعزیر، جیش، اعداد، جهاد، عدل، وزیر، عامل، مؤلفة القلوب، مال، قانون، اطاعت وغیره.....

کسی که از اصول و فلسفه دین خبر باشد و سیاست را به معنای حقیقی اش بشناسد هرگز سیاست را از دین جدا نمی داند و همچنین انحراف سیاسی را بسیار زود شناسائی کرده و آنرا مصداق سیاست مطلق نمیداند.
در سوره نساء خداوند عزوجل ميفرمايد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا [سورة النساء 59]
ترجمه: ای مؤمنان اطاعت الله واطاعت رسول الله وصاحبان امر تان را بكنيد، اگر شما در يك كاری باهم اختلاف كرديد پس آنرا بسپاريد به الله ورسولش اگر بر الله وروز آخرت ايمان داريد و اين برای تان خيلی بهتر است وبهترين تأويل است.

اگر در اين آيه به دقت نگریسته شود معلوم خواهد شد كه انسان بايد همه كارهای خود را که شامل کارهای حکومتداری هم می شود بر الله متعال، رسولش و علماء  پيش كند تا آنها راه حل را برايش پيدا كنند.

اينجا مراد از الله تعالی قول الله تعالی است كه عبارت از قرآن است و مراد از رسول الله صلی الله عليه وسلم سنت رسول الله است که عبارت از قول، عمل، تقریر وصفت است ومراد از اولي الامر علماء و حکام شرعی است.

نظر به همین ویژه گی که دین اسلام دارد علماء متبحر و دانشمندان بزرگ، نظام سیاسی اسلام را شامل دو ویژه گی میکند که در هیج نظام دیگری وجود ندارد که عبارت از الهی بودن منابع و الهی بودن هدف است.

چیزی که در محتوای این آیت ذکر شده عبارت از سه چیز است: اطاعت الله، اطاعت پیامبر و اطاعت اولی الامر؛ با وجود اینکه اطاعت مطلقا ذکر شده باید گفت که بدون لحاظ معنای سیاسی آن که حاکم قرار دادن قول الله، قول رسول الله و اولی الامر است هیچ مصداق دیگری برای  آیه یافت نشده و نه هم یافت می شود.

پس به استدلال همین آیه میتوان گفت که سیاست اصلی جدا از دین وشریعت نیست و هیچگاه جدا نخواهد شد بناء هیچ مسلمان باید عقیده جدایی سیاست از دین را نداشته باشد بلکی سیاست را جزء لاینفک دین بدانند.

بخاطر این که سیاست و حاکمیت جدا از شریعت نیست خداوند عزوجل مسلمانان را امر میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم را در تمام امورات خویش حاکم و فیصل بگردانند چنانچه میفرماید:
فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا.[النساء65]
ترجمه: سوگند به پروردگارت که آنها مؤمن نمی شوند تا آنکه تو را در آنچه میان آنها واقع می شود حاکم نگردانند و از داوری تو دلگیر نشوند و کاملا تسلیم شوند.

در اینجا خداوند عزوجل مؤمن بودن انسان را موقوف بر تسلیمی حاکمیت رسول الله صلی الله علیه وسلم کرده است و می فرماید تا زمانیکه آنها حاکمیت را به تمام معنی به تو تسلیم نکنند مؤمن محسوب نمی شوند؛ این واقعه در مورد کسی نازل شده است که فیصله خود را به کعب بن اشرف می برد و حکم رسول الله صلی الله علیه وسلم را دوست نداشت.

حکم وحاکمیت یکی از افراد سیاست است که بخشی عظیمی دولت را تشکیل میدهد چیزی که خداوند عزوجل ایمان را موقوف بر قبولانیدن آن نموده است؛ بناء کسانی که خود را مؤمن میدانند باید عقیده شان این باشد که سیاست از دین جدا نیست.

نمونه بارز سیاست و دین نظام حاکم در زمان خود رسول الله صلی الله علیه وسلم بود که در تمام بخش های مورد نیاز انسانها حاکمیت میکرد.

اگر سیاست جدا از شریعت می بود چرا خداوند عزوجل تحکیم را به رسول الله صلی الله علیه وسلم می سپرد و چرا رسول الله صلی الله وسلم نظام دولتی را تأسیس می نمود؟.

اگر سیاست جدا از شریعت می بود چرا رسول الله صلی الله علیه با وجود این که رهبر مذهبی بود رهبر نظامی و سیاسی هم بود؟
اگر به آیات 44، 45، 47 سوره مائده نگاه کرده شود صد فی صد برای مسلمان ثابت می شود که سیاست از دین جدا نیست  زیرا در آن آیات خداوند عزوجل میفرماید: کسانی که به آن چیزی که از جانب خداوند نازل شده است حکم نکنند ظالم اند، کسانکی که به آن چیزی که از جانب خداند نازل شده است حکم نکنند کافر اند و کسانکی که به آن چیزی که از جانب خداند نازل شده است حکم نکنند فاسق اند.

حالا حکم کردن به کتاب الله یعنی چه؟ یعنی حکومت وسیاست؛ پس میتوان گفت که عقیده جدایی سیاست از دین عقیده مسلمان نیست و استوار بر هیچ دلیل قوی و قابل اعتبار نمی باشد.

از بسی که دین در سیاست تداخل قوی و جدایی ناپذیر دارد خداوند عزوجل در قبول نمودن حکم شرعی اختیار را از مسلمانان گرفته اند و آنها را مکلف به قبول کردن آن نموده اند چناچه می فرماید:
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ.[الأحزاب:36] 
ترجمه: نیست برای مؤمن ذکور واناث زمانی که الله و رسولش قضاوت بکند اینکه آنها در کار شان اختیار داشته باشند.

پس زمانی که مسلمان مکلف به حکم خداوند عزوجل میشود لازم آن اتصال سیاست با دین است زیرا حکم کردن بدون سلطه و حکومت معنایی ندارد.
حتی مسلمان مأمور شده است که حکم منزل خداوند عزوجل را متابعت کرده و از متابعت غیر آن جدا بپرهیزد چنانچه خداوند عزوجل میفرماید:
اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ.[الأعراف:3] 
ترجمه: پیروی آنچیز را بکنید که از جانب پروردگار تان برای تان نازل شده است و متابعت دوستان غیر از او را نکنید چه اندک پند می گیرید.

ما مسلمانان باید در همچون آیات فکر بکنیم که خداوند عزوجل ما را به متابعت قرآن مأمور نموده و از متابعت غیر از قرآن که عبارت از قوانین غیر اسلامی و قوانین وضعی است منع نموده پس لازم آن اینست که دین قانون همه شمول مسلمانان است که باید در همه ابعاد به شمول حکومتداری و دولتداری عملی شود.

کسانی که از دین معلومات ندارند و یا سیاست را به معنای حقیقی نمی شناسند شاید مفکوره جدایی سیاست از دین را در ذهن خود بپرورانند ور نه لزوم سیاست با دین از قرآن، حدیث، اجماع و قیاس ثابت است و از بدو خلقت کائنات ما نمونه های زیادی از نظام سیاسی اسلام داریم که در بخش دیگر ان شاء الله بیان خواهد گردید.

بعض انسانهای کنجکاو و منجمد الفکر که به اثر نافهمی، تقلید کور کورانه و تعصب قائل به جدایی سیاست از دین است هیچ دلائل قوی برای مدعی خود ندارند فقط همیشه خرافات، هزلیات و دروغها را می سرایند تا اینکه در چشم مردم مسلمان ما خاک بپاشند و حقیقت را پنهان کنند ولی آنها باید بدانند که پنهان نمودن حقیقت با وجود اینکه مرض منفی گرایی و مهلک است سبب رسوایی و بدنامی خود پنهان کننده می شود که تاریخ مملؤ از همچون حوادث است.

عقیده جدایی سیاست از دین که در قرن 17 میلادی در نصاری بروز کرد به مرور زمان توسط دشمنان دین به کشور های اسلامی نیز وارد گردید که امروز بخاطر تخریب عقیده ناب اسلامی از طرف دشمنان اسلام از آن استفاده صورت میگیرد و به عنوان یکی از اسباب مستقیم جنگ فکری  بر علیه اسلام شناخته می شود.

هدف کسانی که سیاست را از دین جدا میدانند این است که جلو حاکمیت اسلامی را بگیرند و جامعه مسلمانان را از قوت همه جانبه و معجزانه اسلام دور کنند و به مرور زمان بطور تدریجی همه مسلمانان را در یوغ بردگی کفار و انسانهای بی دین گرفتار کنند چنانچه از بدو بروز این پدیدۀ فتنه انگیز نمونه های زیادی از آن دیده شده و در صفحات تاریخ ثبت است.

یکی از دسیسه های که یهود، نصاری و منافقین برای سقوط خلافت عثمانی و دیگر نظام های اسلامی به کار برده اند نشر همین عقیده منحوس سیکولاریزم است که آنرا در فکر جوانان مسلمان تزریق نموده و آنها را به انحراف فکری و سیاسی آغوشته اند که در نتیجه از عقیده و عمل اسلام دور شده و در دام مهلک دشمنان دین هلاک گردیده اند.

کسانی که سیاست را از دین جدا می دانند کوشش میکنند در بین علماء دین و مردم فاصله ایجاد کنند و نظام های اسلامی که در وقت شان حاکم است متهم به فساد، تبعیض و کارهای دیگر غیر انسانی بکنند تا اینکه مردم را از حاکمیت اسلامی متنفر سازند و خود شان با عقیده کفری شان بر مسلمانان حاکمیت بکنند و همچنان انسانهای سیکولار و بی دین بر علیه کشور های اسلامی دسیسه سازی می کنند و اکثر اوقات همچون مردم، آله دست کفار گردیده و در صف مقدم کفار بر ضد مسلمانان و نظامهای اسلامی جبهه گیری میکنند که نمونه بارز آنها کمونیستهاست که در صف مقدم روسها آمدند و کشور شان را به خاک و خون کشیدند و همچنان بعض مسلمان نماهای غربگرا که در صف مقدم امریکا و ناتو حرکت کردند و برعلیه کشور شان افغانستان جنگ ویرانشمول را آغاز کردند.

مردم مسلمان ما باید هوشیار باشند وهیچگاه فریب چنین افراد شیطان صفت را نه خورند زیرا اینها نه تنها اینکه کشور های اسلامی را بدست کفار میدهند بلکی هویت و شخصیت مسلمانان را می ربایند و کوشش میکنند که جامعه مسلمانان مملو از هر گونه فساد گردد تا راه فعالیت برای آنها باز شده و مسلمانان را شکار فکر مفسد خود شان بگردانند.

کسانی که سیاست را از دین جدا می دانند بر مدعای خود هیچ دلیل قابل اعتبار نقلی و عقلی را ندارند بلکی در بیشترین مناظره های و مباحثه های که در این مورد شده اند مرتکب شکست فضیحانه شده اند که تاریخ پر از همچون حوادث است.
مولوی نورالحق مظهری

هیچ نظری موجود نیست: